2777
2789

من بهش زنگ زدم گفتم بریم بیرون گفت بذار به مامانم بگه بعد دوباره زنگ میزنم گفتم باشه 

رنگ زد گفت میام بریم لباس بخریم دوستم هم میاد( چند روز قبلش قرار بود بریم لباس بخریم نشد) منم گفتم باشه

یه ساعت به خودم رسیدم و آماده شدم چقد به خودم رسیدم و خیلی ذوق داشتم اینم بگم دو نفری که قرار بود باهاشون برم چادری بودن و دوست قدیمی ولی من دوست جدید و چادری هم نبودم 

رفتیم من یکم دیر کردم رسیدم با هر دمشون گرم برخورد کردم رفتیم توی یه مغازه دوستم و دوستش لباسارو انتخاب کردن و اصلا هم سلیقه من نبود ولی توجه نمی‌کردم به نظراتم دوتامون رفتن توی اتاق پرو من موندم تنها بیرون مغازه توی اتاق پرو همش صدای خنده هاشون میومد من به مامانم زنگ زدم گفتم اینجوریه من می‌خوام برگردم گفت باشه یه کاری بهم سپرد منم به بهونه اون گفتم می‌خوام برم به دوستم و دوستش جالب اینجاعه توی اتاق پرو اصلا نظر من رو نپرسیدن چهار تا شومیز پوشیدن و اومدن بیرون منم گفتم می‌خوام برم مامانم گفته اینکارو کنم و اینا 

گفت نکنه ناراحت شدی گفتم نه باید برم 

رفتم ولی خیلی ناراحت شدم خیلی قلبم شکست واقعا بهم زنگ زد جواب ندادم 🙂

هر وقت حس کردی دیگه نمیتونی و وقت تسلیم شدنه، همون موقع است که باید باشی و قوی تر از همیشه ادامه بدی ...‌‌.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من با کسی برم خرید نظر نمیدم راستش خودش هرچی بخواد برداره

درسته ولی من از این ناراحت شدم که به نظرات اون اهمیت می‌داد ولی من هر چقدر گفتم این قشنگ نیست گوش ندادن و توی اتاق پرو دو نفره رفتن و انگار من اصلا وجود ندارم

هر وقت حس کردی دیگه نمیتونی و وقت تسلیم شدنه، همون موقع است که باید باشی و قوی تر از همیشه ادامه بدی ...‌‌.

آفرین خوشم اومد. باشخصیتیولی قهر نکن باش. سرسنگین شواگه پرسید خیلیییی محترمانه بگو حس راحتی نداشتم.

حقیقتا اون لحظه هم با خودم میگفتم انقد به خودم ارزش میدم‌که جایی نباشم که بهم اهمیت نمی‌دن ولی چه فایده وقتی ناراحت شدم اصلا انتظار نداشتم خیلی ذوق داشتم 

بهش میگم حتما ممنون 

هر وقت حس کردی دیگه نمیتونی و وقت تسلیم شدنه، همون موقع است که باید باشی و قوی تر از همیشه ادامه بدی ...‌‌.

حقیقتا اون لحظه هم با خودم میگفتم انقد به خودم ارزش میدم‌که جایی نباشم که بهم اهمیت نمی‌دن ولی چه فا ...

عزیزم اشکالی نداره. تجربه شده


البته حق بده اونا صمیمی تر و همفکرتر بودن.

لول خودت رو متفاوت بدون و دیگه با هرکسی قرار نزار.

درسته ولی من از این ناراحت شدم که به نظرات اون اهمیت می‌داد ولی من هر چقدر گفتم این قشنگ نیست گوش ند ...

آها درسته پس رفتار شون خیلی زشت بوده 

بهشون اهمیت نده دفعه بعد هم گفتن بریم بگو کار دارم نمیتونم

عزیزم اشکالی نداره. تجربه شدهالبته حق بده اونا صمیمی تر و همفکرتر بودن.لول خودت رو متفاوت بدون و دیگ ...

قطعا من به تفاهم شوند احترام میگذارم ولی اونجا احساس اضافی بودن کردم 

خیلی ممنون 🌷 

هر وقت حس کردی دیگه نمیتونی و وقت تسلیم شدنه، همون موقع است که باید باشی و قوی تر از همیشه ادامه بدی ...‌‌.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792