تلفنی باهاش حرف زدم
میگفت
دوتا مانتو پرو کردم فروشنده سریعا گذاشت تو پلاستیک بدون اینکه نظرمو بپرسه کارتخوانو سریع آورد و گفته تخفیف نداره قیمتامون مقطوع
دوستمم گفته وااا من که نخواستم اینارو
اصلا خوشم نیومده دارم بقیه لباسا رو میبینم
فروشنده هم با تشر گفته پس بیخود میکنی میای وقت منو میگیری تو مغازه ها بیخودی میچرخی الکی الکی الاف میکنی مردمو و .....
خلاصه که بحثشون بالاا گرفته و دوستمم رگالو هل داده و از مغازه پریده بیرون😑
من همینکه تعریفش رو شنیدم ضربانم رفت رو هزار اصلااا طاقت بحث و دعوا و برخوردای اینطوریو ندارم
همونجا خشکم میزنه
و سریعا فرار میکنم
یادمه یه بار فروشنده داشت با تلفنش حرف میزد صداشو برد بالا من از ترسم سریع اومدم بیرون 🤦🏻♀️
اصلا روحیه ندارم نه؟؟
شایدم بخاطر اضطراب اجتماعیمه
آخه من کل روزامو تو خونه میگذرونم