نمیدونم نظرم درسته یا غلط ولی
بنظرم روی خودت یکم کار کن .مشکل از تو نیستا اون اقا سر به راه نیست میدونم ..
ولی باز چون قصد جدایی نداری باید عمیق فکر کنی 👌
اینجوری نباشه که خودتو ضعیف نشون بدی گریه کنی فلان .باید کفش آهنی پات کنی میدونم که بخای میتونی چرا نتونی؟؟؟؟؟!!!!چیت از زنای با سیاست قوی کمتره که ؟؟
رنجیدی اذیت شدی خورد شدی درست ولی هیچی از ارزشات کم نسده .
از همین الان به خودت و بچت قول بده دیگه گریه نکنی .یا لاقل جلوی اون گریه نکنی ❤🦋این اولین راه
دوم هم اینکه واسه هیچی اصرار نکن بهش.سعی کن با هرچی دسترست هست حال خودتو خوب کنی اول از حال خودت شروع کن .اونم وقتی ببینه خودت خوبی بچت خوبه دیگه اویزونش نیستی غر نمیزنی و ..کم کم به راه میاد
شما مدت زیادی از هم دور بودید این رابطه احیا میخاد زمان بره ولی شدنیه و همه چیز از خودت شروع میشه .
برای تغییر دادن همه چیز اول باید از خودت شروع کنی
و برای بدست اوردن چیزایی که تا الان نداشتی باید آدمی بشی که تا الان نبودی ❤
کم کم و با زبون ازش یه مبلغی رو بخا که به خودت برسی حتی شده کوچیک .
ب شدت برای خودت ارزش قائل شو توی تک تک رفتارات .به خودت بدنت بچت و..احترام بزار حودتو ناز نازی کن یه مدت .بزار اونم ببینه بلدی ب فکر خودتم باشی .
از عمد جلوش به خودت برس حتی شده یه نرم کننده بزن دستت .بزار ببینه .
شاید مسخره بیاد ولی کم کم این رفتارای ریز اثر میزاره روی همه چیز.
با غر و حرف ب راه نمیاددبزار رفتاراتو تغییراتو حس کنه خودش بیاد سمتت.
وا خب پیام بده بگو نگرانتم
از وضییت این روزام بگم گیجمم مبهمم نمیدونم چی ام کجا فکر زیاد روانی م کرده مغزم سوت میکشه بعضی وقتا از شدت ناراحتی دلم میخاد بمیرم گریه میکنم زجه میزنم نمیتونم تا چن ساعت از جام بلند شم غذا ها برام مزه ی اب میده هیچی خوشحالم نمیکنه
به خودم میگم بخاطر بچم پاشم به خودم میرسم کلی لباس میپوشم موزیک میزارم کارامو میکنم یهو وسطش یاد همه چی میفتم زجه میزنم هر چیز کوچیکی هر چیز بی ربطی منو یاد همه چی میندازه دلم میخاد بخابم خاب شده بهترین تفریحم ولی چن بار از خواب میپرم به محض بیدار شدن همه چی تو ذهنم مرور میشه هیچی خوشحالم نمیکنه دلم برا از ته دل خندیدن تنگ شده
به خودم میگم برم خرید وقتی میرم تو راه تو مغازه هر چیز کوچیکی منو یادناراحتیام میندازه دوستام میگن بریم بیرون حالم عوض شه
حتی اونموقع هم وقتی میخندم وسطش یادم میاد دلم میخاد اسید بریزم تو مغزم همه چی رو فراموش کنمی حس مرگ ی حس عذاب ی حس بد ازته دل از خدا میخام تموم شن میگم خدایا بسه چرا اخه به زور زندگی میکنم به زور سر پام دیگه نمیدونم چی درسته چی اشتباهه چی کنم حال هیچی ندارم
میفهممت .
من مشاوره و راهنمایی میخونم با اینکه هنوز تازه کارم و ب جایی نرسیدم ولی اگ حرفی میزنم راجبش یچی میدونم ..
این حالت شمام عادیه عزیزم .
حقم بهت میدم ک اینجوری باشی ولی تو حالت خوب نباشه ب کجای این دنیا بر میخوره؟
کی جز خودت برای خودت دلسوز تر میشه؟هیچکس !!
تنها چیزی که سرپا نگهم داشته تو این دنیا طفل 4سالمه که تو دنیای خودش سیر میکنه ولی حس میکنم بیشتر از ی بچه میفهمه از ناراحتیم ناراحت میشه میاد بغلم میکنه میگه مامان دوستت دارم میگه توعشق منی اصن حرفاس خیلی جالبه انگار همه چی رو میدونه انگار نمیخاد ناراحت باشم وصله ی من تو این زندگی پسرمه روزایی که قهر بودم اون شبا که پیش باباش بود تاصب نمیتونستم بخابم میومد پیشم کلی حرف میزد قلبم درد میگرف قصدم جدایی بود ولی بخاطر پسرم میمونم
اره سعی میکنم بخاطر بچم دووم بیارم تو این زندگی از این ناراحتم که وقتی شوهرم گف بیا جدا شیم گف بخاطر بچه نمون اون بزرگ میشه میره پی زندگیش
قلبم سوخت از حرفش تو دلم گفتم بزرگ میشه ولی چجوری اخه چقد ادم میتونه بی مسئولیت باشه که بخاطر ی ....از زنش ولچش دست بکشه
خداروشکر که بچت اینقدر دوست داره .قطعا لایقی که اینطوره 🦋
از همین ثانیه قول بده فکرای منفی رو کم کم از سرت بیرون کنی .
به خودت زندگیت یه جون تازه بده .تو میتونی بخدا ک میتونی !! کسی که این مهر و احساسا توی وجودشه از خار میتونه گلستون بسازه 👍
زنگ بزن بهدخانوادش به صد و ده به فامیلا بگو شوهرم رفته بیرون یه بلا سرش اومده
گذشته ها رو ول کن .میدونم از ذهنت نمیره ولی بخای میتونی کمرنگش کنی .هردچی بوده هر چی شده همشو بزار کنار .فکر نکن من مرفه بی دردم و این حرفا رو دارم شعار میدم !!
گذشته اسمش روشه اگ بخای بهش وصل باشی و همش توی ذهنت مرور کنی همون گذشته رو دوباره زندگی می‌کنی .این یه اصله.
