بعد عمری هوس زن گرفتن کرد ما رو از خونه بیرون کرد حتی بهمون غذا نمیداد یه موجود چرتی بود ولی خب تحملش میکردیم نه با بچه مهربون بود نه خرجی میداد اعتنا به یه بچه نمیزاشت انگار مجبورش کردن تولید مثل کنه
اخرم رفت زن گرفت جالبه زنشم خودش انتخاب نکرد خیلی خیلی زشت بود نمیدونم به چی اون شهوتی میشد که بخاطر سوراخ اون عقب مانده مارو ول کرد از لج تمام اموالشم بنام اون کرد که بعد مرگشم چیزی گیر ما نیاد
بخوام بگم بابام چه تهمتای زشتی بهم زد و چه ستم هایی بهم کرد یه شاهنامه میشه حوصله مرور خاطرات تلخ ندارم
امیدوارم اون دنیا هیچ وقت خیر نبینه روحش در عذاب باشه
ما باهاش قناعت کردیم پول جمع کرد کاش پر توقع بودیم چیزی ازش نمی موند