من بابای خودم فوت کرد داغون بود حالم ولی شب اومدم خونه شوهرم سعی میکرد منو بخندونه پابه پاش خندیدم و خوش گذروندم، باخودم گفتم اینکه امروز بابای من فوت کرده دلیل نداره تو خودم برم و حال این بنده خدا گرفته شه
از طرفی چندصدسال از این وفاتا میگذره، قابل مقایسه با مرگ تازه ی عزیزانت نیست که اینطور میگی