یه روز با ما عموم تماس گرفت که بیاین صحبت کنیم
پسر یکی دیگه از عموهامم تماس گرفت که ما هم مثل شما خسته شدیم بشینیم حرف بزنیم تقسیم کنیم ارث رو
ما رفتیم حرف بزنیم
پسر عموم به من گفت واستا کارت دارم
گفتم چیه
کتش رو زد کنار بهم اسلحه نشون داد که کمرش بسته بود
گفتم که چی؟
گفت این آوردم برای اون ها خیالتون راحت
اونروز اسلحه رو فقط من دیدم
توافق نشد و دعوا شد ما چون پسر نداریم پدرمم مریض احوال چیزی نگفتیم برگشتیم
همونروز پسر اونیکی عموم تماس گرفته با خواهرم که ایران نیست مجازی زنگ زده گفته خواهرت رو میخوایم بکشیم امروز میخواستیم بزنیم سرش بشکنه قسر در رفتن اینبار میکشیم
یکیشون بهم اسلحه نشون داد یکیشون هم که پسر عموی دیگه ام هست این تهدید رو کرده
واقعا یک هفتس روانم نابود شده حس امنیت ندارم
شب ها خواب مرگ میبینم
روحیه ام به شدت خرابه
از طرفی با شوهرم اختلاف و دو باره از خونه بیرونم کرد و من درگیر مشکلات زندگی خودمم هستم
چیکار کنم ؟
نمیتونم هیچ کدوم از تهدید هارو ثابت کنم
شب و روزم سیاه شده
بیرون میرم نمیتونم رانندگی کنم حواسم پرت هست به اینکه کسی دنبالم نباشه
میرم خرید با ترس و لرز که نکنه بیان کنارم و بلایی سرم بیارن
😭