از بچه داری خسته شدم بیاین یه چیز بگین آرام بشوم ممنون

چرا اوردی خب

اینجوری نگو خیلی ارزوی نی نی دارن خدا برات حفظش کنه

وای من نی نی رو تا وقتی که راه نیفتاده خیلی دوس دارم،خیلی شیرینن،قندن،جیگرن،عسلن😍😍

یه روز میرسه که دلت واسه این روزای بچت تنگ میشه

خیلی سخته خودم هم کشیدم و میدونم ولی الان وقتی نگاه دخترم میکنم که بزرگ شده دلم برای کوچیکی و اذیتاش تنگ میشه

منم خستم خیلی خستم.

سوره والعصر بخون. 

منم برم لالا

نازی چه کتابی درد و دل میکنی 😃

عزیزم طبیعیه این حسو همه مادرا تا چند هفته بعد زایمان دارن 

بی خوابی و استرس و اینجور چیزا اولش خیلی اذیت میکنه ولی دو سه ماه بگذره خیلی بهتر میشه، قلق کار میاد دستت. تو تنها مادری نیستی که اینطوری شدی 

۲ ماه اولش خیلی خیلی سخته. بعد ۲ ماه خوابش یکم بهتر میشه چون دل دردا و باد معده و ایناش بهتر میشه

کسی هست چند ساعت مسوولیت بچه رو بگیره شما استراحت کنی

افسردگی خفیف زایمان گرفتیا 

من موقع پسرم روز و شب اشک میریختم الکی الکی 

ببینم اینبار چی میشه 

خدا رحم،کنه  😁😁😁 

ی مدت بگذره خیلی روحیه ات عوض میشه، مخصوصا ی کمی مهمونی پارک گردشی باشگاهی بری 

من پسرمو ناخواسته حامله شدم و تا موقعی هم که به دنیا اوند یه ذررررررره هم حسی بهش نداشتم..وای پدرمو هم در آورد از بس نا آروم و عصبی بود تا ۷ ماهگی؛شبا ۵ دقیقه میخوابید و بیدار میشد و روزا هم همینطور...منم دست تنها بودم...نه شوهری نه مادری نه مادر شوهری..بخدا گریه میکردم و خودمو کتک میزدم و بعضی وقتا دوست داشتم خفش کنم..اما الان سه سالش شده و دلم واسه اون موقع هاش کبااااااااب میشه...میگم چرا یکم صبر و طلاقتمو بالا نبردم..من هیچ خاطره ی خوبی واسه خودم به جا نزاشتم همش واسه خوابیدن خودم و حوصله ی گریه ی بچمو نداشتم و ....الان مثل چی پشیمونم...

الهی بمیرم براش...

عزیزم الان که خیلی کوچیکه. بیشترش استرسه و اینکه نظم زندگیتون بهم خورده کم کم خودتو وفق میدی. الان خیلی خودتو اذیت نکن. سخت نگیر به خودت بیشتر استراحت کن

عزيزم

حق داري

تا دو ماهگي چون خوابشون تنظيم نيست و دل درد دارن سخته، ولي اينطوري نميمونه

به اين فكر كن كه اين كوچولوي گريه او خيلي بي پناه و بي گناهه، تنها پناهش تويي، بايد قوي باشي