نمیدونم تاپیک قبلیو خوندید یا نه
خلاصه بگم که من پنج ساله ازدواج کردم خیلی کم توقع بودم همیشه ارزون ترین مانتو ها ارزون ترین کفشا و…
تازه دانشجو معلم شدم و حقوقم دارم ولی حقوقم دست شوهرم بود
دیروز تولدم بود ولی شوهرم هیچ کاری نکرد برام
اصل داستان:
امروزم صبر کردم ببینم وقتی میاد خونه سوپرایزی کیکی کادویی تبریک قشنگی یا مثلا شام بگه بریم بیرون
دیدم انگار نه انگار
منم خیلی دستوری باهاش حرف زدم گفتم خودت غذارو داغ کن ابم برام بیار
هیچی نگفت اورد
بعد گفتم میخوام درس بخونم یه نسکافه درست کن بخورم
گفت باش
بعد گفتم لوازم ارایشم تموم شده بریم بیرون بگیریم گف باش
به این نتیجه رسیدم که تا حالا خودم چیز گرون قیمت نخواسته بودم
وگرنه برام میخرید
همیشه خودمو دست پایین میگرفتم
امشب گفتم تلافی میکنم
اینم میدونستم که قسط و اینا داشتیم اخر ماه کلا دو سه تومن بیشتر برامون نمیموند