ترس بزرگترین دشمنته،شوهر سابق منم ی وحشی ب تمام معنا بود گف خانوادتو میکشم جلو چشات،اگ ازم جداشی همون روز طلاق اسید میپاشم صورتت و... وحشتناک ترین تهدیدارو کرد و منم بخاطر همین تهدیدا ۱۰سال باهاش موندم ولی یجا دیگ بریدم و گفتم هرکار میخای بکن من ازت جدا میشم.وقتی دید تهدیداش دیگ جوابگو نیس گریه و زاری و التماس کرد،اخرشم گف جداشی دیگ بچه هاتو نمیبینی و من گفتم هرچی ک بشه پای تصمیمم میمونم. الان شکرخدا ۴ساله جداشدم و اونم گورشو گم کرد از زندگیم وقتی دید دیگ ازش نمیترسم و جلوش وایسادم دیگ عقب کشید و هیچ غلطیم نکرد. بنظرم کلا از مرد جماعت بترسی و نقطه ضعفتو بدونن سواستفاده میکنن و هر بلایی سرت میارن
تا پات خوب نشده بیفت دنبالش اگه راه داشته باشه انجام میدن اگه نه هم چیزی از دست نمیدی
تو این ۹ سال تا یادمه سر یه شکستن قوری هم کتک خوردم
آقا خیانت میکرد دستش رو میشد من کتک رو می‌خوردم
تو بارداری جوری زد جفت گوشام دماغه دهنم خون بود بدنم سیاه و کبود شکایت کردم ازش افتاد ب گوه خوری که ببخش دیگ نمیکنم تا الان پنج شش بار تا جدایی و دادگاه رفتم باز برم گردونده ب زور دعا و مهر مادرید نسبت به بچم😭
مثل اینکه واقعا دعا اثر داره که تا بحال با این همه مشکل موندی
میره دعا میگیره ازش بدم میاد ازش بیزارم ولی انگار پای رفتن هم ندارم یکبار دعا گرفته بود به اسم من ولی انگار از طرف بچم که نتونم از بچه جدا شم و تا الآنم ۶ ساله موندم پای بچم
البته ک بچم اندازه جونم دوست دارم و چون پدر خوبی نیست میترسم بدم دستش
بعد بچه اولم سریع دوباره باردار شدم ناخواسته
طفلی تو ۸ ماهگی تو شکمم مرد انقد غصه خورده بودم سر خیانت این الدنگ
اندازه ده تا زایمان درد کشیدم مردم و زنده شدم تا زایمانش کنم و بعد اون بدنم خالی کرده ب شدت ضعیف شدم و رنگ سلامتی روحی و جسمی ندیدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
