همشیرخودممیخورههمشیرخشک غذا اصلا نمیخوره خیلیییی کم غذا میخوره همش میگه دراز بکش سینت بیرون باشه
یعنی گاهی حس میکنم داره جونم کشیده میشه وقتی میک میزنه دوساعت تموم همونجور میکمیزنه همچین ضعف میکنم
شب تاصب بیدار نمیخوابه روزهمنهایت یکی دوساعت
انقدر دلم میخواد بخوابه بتونم بخوابم ولی اصلا
نمیدونم چیکار کنم وای اصن ی ثانیه از من جدا نمیشه وقتی نباشم میمونه پیش بقیه ولی وقتی باشم اصن پیش هیچکس حتی شوهرمنمیره فقط باید بغل خودم باشه