2777
2789

قضیه اینه که من دوسال پیش قرار بود یه بخشی استخدام بشم و این خونواده متوجه شدن و یه دختری داشتن دو سه سال از من سنش کمتر بود خلاصه مادر این دختر هی میگفت به مادرم دخترم رو به غریبه نمیدم دوست دارم به آشنا بدم و هی احوال منو میگرفتن منو توی خیابون که میدید هی حال و احوال و کلی عزت . دخترش منو که میدید زل میزد بهم پشت در خونشون  دو سه بار رفتم کار داشتم خودش تنها بود وقتی متوجه میشد منم میرفت هول هولکی آرایش میکرد بعد می اومد خلاصه منم‌گفتم کی از اینا بهتر آشنا ان شناخت داریم ازشون خونوادشونم دلی دوستم دارن . ولی استخدامی من کنسل و عوضش رفتم یه شغل فنی پر درآمد یاد گرفتم و همین زمان به مادرم گفتم حقیقتا دختر فلانی خوبه و اوضاعم بهتر شد اون موقع اقدام کنیم بعد چند روز بعد مادرم رفت به یکی از خاله های دختره گفت که میخوام بعدا اینکارو کنیم خاله دختر به مامانم گفت که نه این دختر خواهرزادم خیلی توقع بی جا داره و انتظارات داره از روی اینکه سر نگیره  بدش رو گفت و رفت با مادر دختر کلی جنگ و دعوا کرد که اگه ما اومدیم قبول نکنید اگه قبول کنید و کلی تهدید و توی دل مادر و خود دختره رو خالی کرد من این قضایا رو بعد ها فهمیدم . خلاصه همون حین دیدم این دختر یکی دوتا خواستگار داره گفتم خب درسته اوضاعم روی روال نیفتاده بزار الان اقدام کنم که در جریان باشن یه حالت قولی بگیرم تا طی این مدت کارم روی روال بیفته و خودمو بهشون ثابت کنم بعد که مادرم رو فرستادم خواستگاری مادر دختر با عصبانیت گفته بود و قسم خورده بود نمیزارم دخترم تا ۱۰ سال دیگه ازدواج کنه منم تعجب کردم که چرا اینطور شدن یهو خلاصه امسال دیدم که یکی دوتا واسطه خواستگار رفته براش و مثل اینکه بدش نیومده بعد گفتم خب اونموقع شاید نا خوش احوال بوده بعد گفتم بزار خودم برم مردونه باهاشون صحبت کنم و با مادر دختر که میشه دختر داییم صحبت کردم ولی تمایلی نداشت و هی موقع صحبت کردنمون میگفت فلانی و فلانی خواستگار دخترم بودن در صورتی که به جان خودم دو ریال نمی ارزیدن خواستگاراش چون خوب میشناسمشون نمیدونم اصلا چرا من به چشمشون نمی اومدم و دیدم که خودم هم این سری اقدام کردم فایده ای نداشت که هیچ مادر دختر رفت و عابروم رو برد توی اقوام و زنگ زده گفته من ول کنشون نیستم و دخترش منو دوست نداره در صورتی که این خونواده قبلا دختر بزرگشون رو دادن به یه نفر و توی دوران نامزدی دختر یه خواستگار پولدار براش پیدا شد و همه چی رو با اون بنده خدا بهم زدن همینطور بی دلیل الان بعد ده سال اون پسر بازم مجرد موند بعدم خونواده دامادشون سر ضعیف بودن اوضاع مالی پدر انقد بهش طعنه میزنن پدرشم آدم بی معرفتیه. من گفتم شاید این شده براشون درس عبرت به ولله اینا منو وارد این ماجرا کردن بعدم نشستن کوچیکم کردن من بخاطر اینا یه دختری که پدر پولدار همه چیز دختر فراهم بود حتی گفت بابام دستت رو میگیره ولی من قبول نکردم همون اول سر بهم‌زدم و وارد رابطه نشدم باهاش. الان فهمیدم که این دختر یه خواستگار به نسبت پولدار داشت اختلاف سنی ۱۶ سال  ولی  یکی دوماه قبل خواستگاری  مادرم بره ولی اون خونواده همینجور سرسری یه حرفی زده بودن و خواستگاری نرفتن و پی حرفشون رو نگرفتن این باعث شد اینا توقعشون بیاد بالا و مادر دختر داشت دیوونه میشد که نرفته بودن خواستگاری و اینا باعث شد که من ریز بنظرشون بخدا من هیچ وقت نخواستم حتی یه پسر معمولی باشم و تموم تلاشم رو کردم بهترین باشم و چیزی کم نداشتم ولی خب اینا واسشون عادی شده این کارا فقط نمیدونم چرا بخت من شد اینا بخدا اگه خودشون شروع نمیکردن من صد سال سمتشون نمی‌رفتم. الان میشینن توی فامیل منو تخریب میکنه که دخترش رو آباد کنه و هی میگن دخترم دوستش نداشته ولی بخدا رفتاراشون یه چیز دیگه میگفت اصلا من چیزی کم نداشتم بخدا خیلی دخترا اومدن سمتم ولی هیچ وقت نخواستم با دل کسی بازی کنم یا وارد رابطه غیر حلالی بشم .خدا از درون هر دلی بهتر خبر داره 

داداش خلاصه می نوشتی خب 

کی بخونع اینو

متاسفانه قوانین این کشور نمیزاره من رشته ی مورد علاقم رو ادامه بدم تا پیشرفت کنم،همین کوتاه کاری باعث شده فرار مغزها آنقدر زیاد بشه،مثلا من الان چرا نباید مربی شنای بانوان باشم؟

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

با یکی ازدواج کن که عاشقش باشی و سرش به تنش بیارزه تا اینا بسوزن 😂

فراموششون نکنی .... به نام خداوند رنگین کمان   بچه ها نخندینا   بارون اومدو یادم داد   به مامان چیزی نگو      بچه ها ناموسا کمک

من شبیه ماحرای شما رو دیدم. رفتند خواستگاری و جواب منفی گرفتند. به نظر می اومد جواب منفی دختر و خانواده اش از قبل آماده بود ولی برای اینکه مستقیما جواب ندن و خانواده پسر ناراحت نشن قبول کردند که برن خواستگاری بعد از چند روز گفتند دخترمون رو الان نمی خوایم شوهر بدیم!!! می خوام بگم گاهی اوقات نشونه هایی که می بینیدممکنه درست نباشند. هر لبخندی هر توجهی دلیل بر علاقه نیست.

ترنج

خیلی طولانی نوشتی نصفشو خوندم یه مدت کلا بیخیالش شو  میبینن خیلی پیگیری برات طاقچه بالا گذاشتن 

اینطور که پیداست اونا چشمشون دنبال استخدام و شغل دولتی بوده نه خودت

عجله نکن انشالله به وقتش یه خانوم  همه چی تموم قسمت میشه هر چیزی به موقعش اتفاق می‌افته 

یه رنگ باشید......فرش از هزار رنگی زیر پاست..........

همیشه بگو الحمدالله از بلا نجات پیدا کردم  این خانواده ایی که تعریف کردی دنبال ثروت هستندو بخاطرش هر کاری میکنن  هرکاری..ممکن بود پیش اونا اسیب روحی ببینی..  گاهی توی نشدن ها خیری نهفته هست ما نمیدانیم اما الله  میداند

تنهايی؟نہ، اللہ بامن است٭*★☆اهل سنتِ ایران هستم

همون بهتر جور نشد اینا مشخصه اول پول طرف مهمه براشون ن شخصیت و خانواده و خوب بودن ذات

به نظرم فقط برو تلاشتو کن اوضاع مالیت خیلی خوب بشه

هم برا خودت و زن و. بچه ایندت هم چشم اینا کور بشه از حسادت


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز