چ رفتاارشون از نظر شما خیلیی بده اما مجبوریتحمل میکنین
شلخته بی نظم
دروغ
حرف حرف خودشونه، لجبازن
تا کاری ک میخوان انجام نشه ول نمیکنن
بین خودشون هم خیلی بحث میکنن، هیچ کس حرف اون یکی رو قبول نمیکنه
هیچکدام
فرق میزارن
دو تا جاریام دختر خواهرای مادرشوهرمم هستن و جاشون بالاست
من جایی ندارم بینشون
دنیا گرده
خدایا
خودت زمینشون بزن
دروغگویی ودورویی
خودبزرگ بینی
مجبور ب تحمل نیستم از هرکی خوشم نیاد رفت و آمد نمیکردم
از پول زیاد حرف میزنن
بین بچه هاتون فرق میذاشتن
مادرشوهرش هر وقت من تنها بودم پیشش محبت میکرد ولی روزایی که دورو برش پر بود انگار نه انگار که منم بودم کاملا بی تفاوت می شد
منم کلا رفت و آمد رو قطع کردم سالی دوبار می رم با اینکه نزدیکتریم
دور همی ترکی حرف میزنن
ماهی دوبار میان
و هر دفعه با صبحانه 4وعده هستن
با بچه کوچیک واقعا برام خسته کننده و ازار دهنده است مهمون 2روز و 1شب
مادر شوهرم با خیانت کاری وهرزگی جاریم کنار اومده بود حتی ازش پول میگرفت ولی خودشو به مریضی ومظلومی زده ونماز وقرانش به راهه ادعای وسواس ونجس وتمیزی هم داره
مادر همسرم چای میریزه میاره بعد برای همه مثلا قند میاره و نبات برای خودش یه شکلات میاره کنار سینی خودش میزاره میخوره .اگرم نوه ها ازش بخوان میگه من نمیتونم چای با قند بخورم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
