واقعا خیلی هیجان انگیز بود
از صبح تا شب هایکوپترای خدمت رسانی بالای سرمون میرفتن اینور اونور
شب که از ۸ رد میشد آسمون شلوغ میشد پر از ریزپرنده و قشنگ پدافند معلوم بود هی نورش خاموش روشن میشد و ریز پرنده هارو هدف قرار میگرفت
روز ششم جنگ ی موشک نزدیک کوه بالای آسمون داشت میرفت بالا رد مردم فکر کردن مال ایرانه که یدفعه سقوط کرد و آخرش معلوم شد مال اسرائیل میخواست پالایشگاه شهرمون بزنه
ما هم همش یا تو اخبار بودیم یا رسانه های گوشی شب از ۸ که رد میشد را همسایه هامون مینشستیم دم در تا اذان صبح فقط آسمونو میپاییدیم و و پدافند رو نگاه میکردیم و آتیش دود که نزدیک کوه و اونور شهر بلند میشد
واقعا هیجان انگیر ترین خاطره ای بود که تجربه کردم
ولی...
خیلی تلخی داشت🖤
برای شهیدا و سربازای جوونمون
برای مردم تهران
برای کسایی که عزیزاشونو از دست دادن