2777
2789
منم اولین بار بود جنگ رو میدیدم ولی خب عی به فکر بچهام بودم واقعا روزای بدی بود

 منم برای اولین بار جنگ دیدم

باورت میشد روز اول خونه مامانبزرگم بودم اصلا خبر نداشتم حمله شده  شبش  داییم اومد خونه گلت جنگ شدا

 نه کار بر جدیدم نه قدیم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

برای من وحشتناک جنگ اعصاب بود

ایران نیستم و دوازده روز نه خواب داشتم نه خوراک

اینجا به همه اخبار دسترسی داشتیم. می خوندیم دقیق کجا رو زدن. کدوم شهر خورد و از ترس خانواده هامون یه لحظه راحت نداشتیم

بعدشم که اینترنت داخل قطع شد اون بی خبری مطلق پر استرس ترین روزهای زندگیم بود

به نظر من به این نمی گن هیجان. هیجان بار مثبت داره

این تنش و استرس بود فقط

I would rather have questions that can't be answered than answers that can't be questioned!
همسایه ماهم باردار بود شوهرشم نظامی اصلا ترسی نداشت فقط دعا می‌کرد ایران پیروز بشه

خوش بحالش واقعا من خیلی میترسیدم 

ولی حیف مردم که کشته شدن همسایه ما شهید شد دوتا پسر بچش یتیم شدن 

آنچه دلم خواست نه آن میشود آنچه خدا خواست همان میشود☺
من گرخیده بودمدوتا ساختمون بغلمونو زدن، اصلا افتضاح بودچندتا از اطرافیانمون چند روز مفقود بودنهمسایگ ...

 پسش ما پدافند اصلی روی   ی تنگه تو کوه نزدیکمون بود    صبح که میشو وطن فروشا اندازه ی ماشین سایپا از کوه بالا میرفتن میگفتن باید پدافندو نابود کنیم دور تا دور کوه رو سربازا حصار کشی کردن و دور تا دورش سربازا مواظب پدافند بودن اصن اوضاع خیط بود

 اندازه ی ماشین سایپا فقط پیرمردا ریخته بودم بیرون با مهمات از کوه و صخره میرفتن بالا که پدافند بزنن خداروشکر همشون زندانی شدن

 نه کار بر جدیدم نه قدیم

من صدا انفجار می‌شنیدم کل بدنم لرزه می‌گرفت خیس عرق می‌شدم هیچ وقت تو عمرم چنین حالتی رو تجربه نکرده ...

وات

و منی که میگفتم خدایا  اگه جنگ زمینی شد با بابام میرم جنگ🤣🤣🤣 ی ذره ترس نداشتیم تا صبح بالا سرمون سر صدای هلیکوپتر پدافند و مردم بود کلی هم ریز پرنده از پشت خونمون بت ی معتاد گرفتن

 نه کار بر جدیدم نه قدیم

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792