مننن هیچوقت دلم نمیخواد به دوران کودکی برگردم از 6 سالگی تا نزدیک کلاس هفتم اینا چون همیشه بیشتر بچه ها محلم نمیدادن و تو بازیشون منو راه نمیدادن همیشه مسخره ام میکردن و تو مدرسع هيج دوستی نداشتم یا اگه هم داشتم وسط سال باهاشون دوست میشدم همیشه استرس اینو داشتم مدرسع ها باز بشه برم مدرسع از بچه ها میترسیدم چون خیلی بد بودن باهام یا تو کوچه همه باهم دوست بودن هروقت هیچکس رو نداشتن می اومدن سراغ من برم باهاشون بازی یا باید بهشون اسباب بازی چیزی میدادم تا تو بازیشون راه م بدن تولد میگرفتن منو دعوت نمیکردن ولی هیچی به اندازه مدرسع برام وحشتناک نبود خیلی بد بود خیلی حتی کلاس اول تا عید با مامانم میرفتم سر کلاس همع بهم میگفتن بچه ننه واقعا یادم میاد حالم بد میشه بدترین دوران زندگیم بود خیلی بد بود نمیدونم چرا همچین رفتاری باهام داشتن 😭
همیشه میگم کاش پدر و مادرم ب فکر بودن مدرسمو جدا میکردن محل زندگیمو شاید بهتر میشد