بابام معتاده ن اونجوری روزی دوتا قلیون میکشه بعضی وقتام مثلا دو هفته ای یبار شیره مامانمم ی غر غرو ک اگ غر زندش شروع بشه مکان حالیش نیس ی ابرو ریزی ب بار میارن. چندبار جلو نامزدم بحث کردن من خیلی خجالت میکشم. بخاطر اعتیاد بابام خیلی بحث میکنن خیلی مامانمم اصلا کوتاه نمیاد میترسم اخر ی بلایی سر هم بیارن. سنشون زیاده خجالتم نمیکشن با این سنشون حرفای زشت مامانم میزنه ب بابام وقتی باهم بحث میکنن منم مقصر میدونه میگه لنگه باباتی و درحالی ک من اصن کاری ندارم و از استرس فقط میلرزم. خدا لعنت کنه همچین خونوادییو ک فقط باعث بدبختین. هیچ وقت از مامانم مهرو محبت ندیدم بهش اعتراضم میکنم میگه مگه من از تو چی دیدم. هیچ وقت نمیبخشمشون جلو مردمم دعوا میکنن و بحث دارن خدا لعنتشون کنه