از بچگی تا الان
میخوام خوشگل شم حسوده
میخوام برم بیرون حسوده ک کسی نبینتم یا کلا ب زندگی کردن
درس نذاشت بخونم ( تو گوش والدین خوندن)
سرکار هم نذاشتن برم
کلا نشد دم از پیشرفت بزنم
خواستگار هم هر کس تو زندون هم پیدا میشه خواستگاری کنه میاد اختلاف میندازه و زیرابی میره
یبارم عامل طلاقم شده بس دخالت میکرد اذیتم میکرد سن کم دیدم فامیل دور اومد گفتم خوبه دستش نمیرسه ینی عقد و عروسی ی ماهه همه چی جمع شد و فرار، اخرشم سر خودش بحثمون شد ی ماه نشد طلاق
برگشتم دوباره همین داستان تا ۲۴ سالمه
هنوزم با این اوضاع هر کی میاد اختلاف میندازه
مجردی و سرکار و درس هم هیچ
فقط عمر سوزوندم