بچه ها من همسرم پزشکه به خاطر طرحش اومدیم شهر کوچیک زندگی کنیم البته خود شوهرمم اهل شهرستانه، حالا مامانم امروز اومده شهرستان بهم سر بزنه از لحظه ایی که رسیده شروع کرده غر زدن این چه شوهری بود کردی، الان باید میشستی تو خونهت تو تهران بچه دار میشدی نه اینکه تو این سن(سی سالگی) اواره این شهر اون شهر بشی، بعد خونمون کوچیکه از طرف بیمارستان بهمون دادن، کلی غر که این چه خونهاییه(حالا من خونه پدریم خودش کوچیک بود همین قدر بود) بعد من ماشینم رو فروختم به حاش یه ملک خریدم، کلی گیر که اره تو این سن یه ماشین نداری و ....
انقدر حالم گرفته شد