چرا واقعا اینطوری میکنن
هم تختی های من شوهرهاشون کل بخشو شیرینی میدادن اون وقت شوهر من هیچی
موقعی هم که داشتم میرفتم اتاق عمل هم برام قیافه بود
موقعی هم اومد ملاقات با مادرم اینا دعوا کرده بودن همه قیافه اومده بودن عیادت یادم نمیره واقعا دوتا براش زاییدم الان خودشدنو میکشن یه دختر بیار بهش گفتم انقد خاطره بد برام گذاشتی از بارداری و زایمان دیگه نمیخوام