مثلا اوایل زندگی طلاها مونو فروختیم پروژه شرکت کردیم پولمونو خوردن
بعد دخترم خیلی خاستگار داشت با یکی عقد کرد یه ماه بعد عقد دیدیم پسره خود شیفته است اخلاقش، عین سگ هار
مهریه شو بخشیدیم طلاق گرفت
بعدی بچم تو دانشکده خبر درس میخوند لیسانس قبول شده بود بخاطر طلاقش خیلی مریض شدم از تهران رفتیم شهرستان بچم از درسش عقب موند