چند شب پیش توی خونه مادر شوهرم یه مراسمی بود من وشوهرم و پسرم رفتیم.
اونجا نامزد قبلی شوهرم که دختر خالشم هست بود.یه خواهر شوهر خیلی نامرد و بی شخصیتی دارم دم به دقیقه منم هیییییی صدا میزد ولی اونو فلانی جان فلانی جان.برام مهم نبود تا اینکه متوجه شدم هی میخواد نامزد قبلی همسرم روبه همسرم نزدیک کنه و تلاش میکرد!
واقعا خیلی اعصابمو خرد کرده.
منم کلی بعد از این کارش نفرینش کردم
کلی ناراحت شدم تا اینکه متوجه شدم دیروز پسرش روبا ماشین زدن و فرار کردن اتفاق خاصی نیفتاده براش ولی دیشب رفتم حال پسرشو بپرسم کلیییی تحویلممیگرفت انگار متوجه کارما شده بود!
عوضی اشغال