2777
2789
عنوان

خاطرات دوران نامزدی و عقد

964 بازدید | 56 پست

خاطره هاتون تعریف کنید کمی شاد شیم 

خودم

نامزدی بودیم همسرم راهش دور بود هر هفته ب هزار امید میومد خونمون. من مث ناظما میگفتم آقای فلانی فقط نیم ساعت فرصت دارید با هم صحبت کنیم😶خداهیش تایم میگرفتم می نشستم تو حیاط رو صندلی اونم پایین مث برم رو منبر 😫سر نیم ساعتم بحث هر جایی بود تمومش میکردم 

آخهههه چراااااا😫😫😫😫😫

چهارماه آزگار این بلا رو سرش آوردم تا عقد کردیم 

الان تا یچی میشه صندلی میاره عین من میشینه رو صندلی ادامو در میاره😫🤣😂😂

میگه با این قدت مینشستی بالا منبر با جدیت حرف میزدی اعصابم خرد میشد😂😂😂


یبارم عقد بودیم رفتم پیشش دعوا کردیم شام نخوردم نصف شب انقد گشنم شد یواشکی رفتم آشپزخونه نون پنیر لقمه گرفتم اومدم سرجام یهو دیدم زیر پتو غش کرده از خنده گف برا من چرا لقمه نگرفتی😂😂😂🤣🤣🤣🤣بیشتر قهر شدم😂😂

کاربری سال نودوهفتم ب چوخ رفت😊روحش شاد.. سرشارم از مشکل.. اینقد مشکلات وحشتناکی دارم ک خودمم میترسم بهشون فکر کنم. دوس داشتی برام دعا کن🙏🏻🌺

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای دختر من مجردم

همونطور که از اسم کاربریم مشخصه اسمم هستی هست😁 (اسممو خیلی دوست دارم بابام انتخابش کرده) یک دختر مجردم مشغول تحصیل و تلاش برای اینده برای همگی یک زندگی سرشار از حس خوب و سلامتی و خوشی ارزو میکنم شمام اگر امضامو خوندین یک ارزوی قشنگ برام بکنید اگر تونستید به خودمم بگید چه ارزویی کردید😁 جدیدا مامان بزرگمو از دست دادم  زن خوبی بود اگر امضامو خوندین براش یک صلواتی چیزی بفرستین اگر فرستادین بگید منم برای رفتگانتون صلواتی چیزی بفرستم

ما باهم دوست بودیم اماتودوستی جزبوس هیچ نداشتیم بعدرامون دوربود اول باربعدعقد ک اومدخونمون اخرشبش رفتیم شمال اول شهزش نوشهر دنبال دیلااستخردارمیگشت منم درحال سکته ب زوربرد تواب و ‌.....

هی میگفتم بالباس میام تو اب میگفت ن نمیشه نداریم🤤🐒

خدایاشکرت...❤️

خاطرات زیاده اما جدید ترین اش اینکه من خیلی با خانواده ام رفیقم اما ی حرمت ها نگه داشتم ، آخرین بار جلو خانواده بغلم گرفتم خواستم خیلی عادی جلوه کنم گفتم دستت درد نکنه زحمت کشیدی 😐

دیگه دختر سپاس گذاری ام چکار کنم من 🤭

خوشبخت ترین باشی 

شوهرم یه عمه خیلی پولدار داشت که کلی طلا ازش آویزان بود وچند تا زنجیر خیلی ضخیم روهم انداخته بود 

بعد من نمیدونم رو چه حسابی فکر میکردم 

قراره یکی از اون زنجیر هاشو سر عقد بده به من

همش پیش خودم خجالت می کشیدم که خانواده من قراره

 نفری یه نیم سکه بهار بدن ولی اون میخواد همچین کادوی سنگینی بده

آخه چرا همچین چیزی فکر میکردم

البته آخرش سر عقد یه انگشتر سبک داد

خدا بیامرزدش 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792