من رابطه خوبی با مادرشوهرم دارم خیلی براش ناراحتم
دیشب تا نصف شب خوابم نبرد براش
مدتیه بیمار بود دو هفته است بستری دو روزه بهشون گفتن سرطان کلیه است پدرشوهرم بهم گفت البته
من از شوهرم پرسیدم میگه نه بابا نمیدونه الکی میگه درصورتی که همه مراحل سرطان شناسی رو دارن طی میکنن
منم خب میدونم خودش ناراحته گفتم عزیزم درست میگی و کشش ندادم
ولی اون حتی رفته به خواهراش گفته که باباش اینو به من گفته اونام مثلا دارن ماست مالی میکنن
بهرحال ماه یکشبه معلوم نیست دو شبه که معلومه خیلی کار مزخرفی کرد از من پنهان کرد بعدا که همه فهمیدن چی بهش بگم