2777
2789
عنوان

نامزدم و دارم به جدایی فکر میکنم

353 بازدید | 28 پست

نمیدونم چرا دلم میخواد یکی رو پیداکنم و فقط از درد دلم بگم ولی نمیتونن به کسی اعتماد کنم تنها جایی که به ذهنم رسید همین‌جاست 

من ۸ ماهه عقد کردم ..خونوادم شدیدا مخالف بودن به زور راضیشون کردم ...

همون اول کار سر مهریه به توافق نمی‌رسیدند گفتم تو بیا جلو فردای عقد همه رو میبخشم ۱۴تا میمونه گذشت و عقد کردیم 

بعد عقد برای خرید شب یلدا رفتیم شهر نامزدم ...

برای یلدا کم و بیش خرید کردم و سعی کردم از روز اول ملاحظه کنم ...اینم بگم که وضع مالیش توپه ولی چشم و دل شدیدا تنگه ...

سر خرید پوتین گفت من نمیخرم گفتم با آبروی من بازی نکن ما میخوایم مراسم بگیریم تو شهر کوچیک حرف میپیچه و خلاصه بعد گریه و بحث راضی شد بریم پوتین بگیریم ...من حقیقتش در نظر داشتم یه لباس مجلسی بگیرم جلوی دوسه نفر آدم حداقل یه حس غروری بکنم ‌...در مقابل اونم گفت من نمیخرم بازم بغض میکردم تو شهر غریب دلمم نمی‌خواست خونوادم چیزی بدونن گفتم سرعقد خونوادم کادو دادن با اونا لباس میگیرم فقط شر بخوابه 

خلاصه لباسه رو خریدیم و من پولشو دادم اومدیم خونه همین که لباسو نشون مادرش دادیم عصبانی شد که چرا لباس گرفتین همون لباس عقد رو می‌پوشید و دیگه سرسنگین شد و نامزدم بدتر از اون هی میگفت برو معذرت خواهی کن ازش منم خامی بچگیم و رفتم گفتم چیزی شده ناراحتی و این حرفا گذشت و اومدیم شهرمون شبش که رسیدیم به نامزدم گفتم دیگه به مادرت نگو قراره آرایشگاه برم ناراحت میشه گفت به من ربطی نداره آرایشگاه خودت میری و هزینه رو  خودت میدی ...

و دوباره شب جرو بحث کردیم ...فرداش که روز مراسم بود اومد دم در و کلی داد و بیداد که مگه چقال بقال خواستگاری نبودن منو دختر کارخونه دار التماسم می‌کرد و این حرفا دیگه فرق کردی و سر یه پوتین بحث میکنی که من مطمعنم به خاطر ناراحت بودن مادرش اینم داشت با من بحث و جدل می‌کرد..گذشت و اون روز چقدر معذرت خواهی کردم مراسم فقط بگذره و آبروی خونوادم حفظ بشه 

وسایلاشونو چیدن تو سینی و آوردن همونجا دیدم از اون وسایلای کمی که گرفتم یه چیزایی هم کم کردن وقتی هم پرسیدم گفتن اونا بمونه مراسمای بعدی میدیم بهت و بارها گفتن که دیدی چجوری سربلندی کردیم چه چیزایی آوردیم برات 

بماند که پول عکاس و آرایشگاه و لباس رو خودم دادم ...


یاد بگیرین وقتی خانواده‌ میگه نه چیزی میدونه 

عزیزم اگر نمی ارزه جدا شو

به پختگی که برسی می‌فهمی خیلی جاها نباید جواب بدهی و نباید به هر دلیلی وارد نبرد با آدم‌ها شوی.به پختگی که برسی می‌فهمی ضرورتی ندارد با دیگران بابت رفتارها و نظراتشان بجنگی و سعی کنی دیدگاه آنان را تغییر بدهی.به پختگی که برسی می‌فهمی باید آرام باشی و رها؛ چون توضیحات اضافه و تلاش‌های بیهوده، فقط وقت و انرژی تو را تلف می‌کنند.به پختگی که برسی در مقابل قضاوت‌ها و حرف‌ها خم به ابرو نمی‌آوریفقط لبخند می‌زنی و به راهت ادامه می‌دهی و کار خودت را می‌کنی

گذشت و ایشون رفتن شهرشون و روز زن کنارم بود و هیچی نگرفته بود برام گفتم ایراد نداره ...یه قرون پول تو جیبی به من نداد که فلانی شاید دلت چیزی خواست و پول نداشتی بگیری بیا این پیشت باشه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو همه ی تاپیکات درحال پیچوندن خانوادت هستی 

بنظرم یه جایی دیگ ب حرفشون گوش بده تا از این بدتر نشده

اینکه بخوایی اسم منو با تحقیر ریپلایی کنی یابری تاپیکام رو شخم بزنی که درجوابم حرفی بزنی،تبریک میگم تو عقده ایی هستی پس اب خنک بنوش🥛😊دَر من هست هزار من،که گَر بشکند یک من زاده شود مَن دیگر...! 💚🌱(سه تاکاربری ۹۸ امو ترکوندن!دیگه خط ندارم🫤جناب سروان ولوم کن🤦🏻‍♀️) 

الان شاید بخاطر نفوذ مادرش اینقدر سخت میگیره بعد تو زندگیتون خوب باشه

فقط ببین برای لباس خودشون و خوردو خوراک خودشون تو خونه خوب خرج میکنن ادامه بده  ولی اگر تو پوشیدن و وسایل خودشون هم خسیس هستن کات کن

روز مرد رسید و من براش دستکش بافتم و یه دسته گل روبانی درست کردم و اونروز اومد خونمون بعد چندساعت دیدم اخماش تو همه گفتم چی شده گفت اولین روز مرده و خونوادت برام هیچی نگرفتن من خونوادم واسه دامادمون طلا گرفتن ۱۰ سال پیش الان خواهرم زنگ زده میگه کادو بهت چی دادن!

گفتم مگه شما روز زن واسه من طلا گرفتی ؟گفت اونهمه وسیله برا یلدا گرفته بودیم بست نبود؟ 

اونروز گذشت و رفت شهرشون مجدد 

ما به خاطر شرایطی که پیش اومد ۶ ماه باهم بودیم تو یه خونه بگذریم که چه حرکتایی صورت گرفت.  و چشم پوشوندم و همچنان یه قرون من از ایشون ندیدم با اینکه بهش گفته بودم من خجالت میکشم از خونوادم پول بخوام بازم اعتنایی نمی‌کرد و گاها تنها جایی میرفتم و یه قرون تو جیبم نداشتم 

عزیزم کار همسرت درست نیست . الان شما همسرش هستی . وظیفه داره هزینه های شما رو پرداخت کنه . به نظر من شرایط رو با پدرت درمیون بزار . ازش پنهان نکن . مرگ یکبار شیون یکبار . شمارو تنها گیر آورده. 

حالا بعد ۶ماه مادرش رسیده و میگه دوهفته ای جهازیه رو جمع کنین میخوایم عروسو ببریم مامانمم گفت دوهفته ای جهاز آماده میکنم ولی بخوام برای دخترم جشن بگیرم دوهفته ای نمیشه ماهم آرزو داریم 

مادرشوهرمم گفت به ما ربطی نداره نه فیلمبردار گردن ماست نه لباس نه پذیرایی و نه آرایشگاه ما میخوایم بریم تهران جشن بگیریم ...

در حالی که اصلا نه آرایشگاه گرفتن نه تالار و نه لباس مگه دوهفته ای میشه جفت و جور شه؟!سوای اینا به جز ۶نفر آدم فک و فامیلی ندارن 

آدمیم نیستن آنقدر خرج کنن ...

مامانمم میگه اینا دارن دروغ میگن تو بری خونشون دیگه هیچکاری برات نمیکنن

تقریبا یه هفته با نامزدم سر رفتاراش قهرم و گفتم بشیم فکراتو بکن اگه فکر میکنی میتونیم زندگی بسازیم بسم الله اگر هم نه که بگو یه فکری براش بکنیم و نه تماسی داشته از اونموقع نه پیامی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792