2777
2789

ما یه خونه باغی بزرگ شریکی تو روستا داریم تعطیلات میریم اونجا 


بعد مادر شوهرم با شوهرم بحثشون شد به هم بد بیراه میگن مادر شوهرم به جا اینکه به شوهرم حرف بگه هی میگفت زنت فلان زنت چی و... منم یه بار اول گفتم چیکارمن داری به من چه بعد باز اینا بحث میکردن دوباره برا بار چندم گفت زنت به خدا من هیچ دخالتی نکردم 


منم برگشتم بش گفتم چرا بندال منی به چه حقی اسم منا میاری اندازه من سنگ بیوفته روت که هرکاری کنم رو چشم تو راه میرم و نمک نشناسی 




همسرم، برادر شوهر راکه مجرد یه شغل خیلی خوب گذاشت 


ما ماشین مون فروختیم خونه ساختیم


این برادر شوهرم موتورش داد ما دستمون باشه مادرشوهرم شروع کرد موتور بده بده و.... منم گفتم این خونه بفروش،(خونه باغی ما پول لازم شریکم ن میخره ن میفروشه باقی برادر شوهرم میان بدون هزینه می‌خورن مسافرت و گشت و گذار و میرن)


گفتم پولم بده من برم هم باقی خونه را بسازم هم ماشین بخرم 




تقصیر کیه دلم گرفته 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز