چندین سال بود میشناختمش.دو سال هم تو رابطه بودیم. از نظر موقعیت اجتماعی تو یه سطح بودیم. تو این مدت باهم دعوا نکردیم و بحث هم نداشتیم.برام همیشه بهترین کادو هارو گرفته از نظر محبت و توجه هم کم نذاشته. به حریمم احترام گذاشته. در کل باهم مشکلی نداشتیم. من سنم ۲۶ و ایشون ۳۴ سالشون بود. تو این مدت چون عاشقش بودم و خب هستم به کس دیگه فکر نکردم و همه رو بدون فکر کردن رد کردم و به هیچ خواستگاری اجازه ندادم بیاد خونمون. مشکلی که این آقا داشت میگفت که حتما ازدواج میکنه و ازدواجش هم با منه ولی حداقال ۳ سال دیگه هم باید صبر کنم تا به اون جایگاه شغلی که میخواد برسه در حالی که در حال حاضر نه ایشون و نه من مشکل مالی نداریم و من هم خب قرار نیست مانع پیشرفتش بشم. خانوادم هم همش میگن چرا کسیو قبول نمیکنی بعدا سنت بره بالا پشیمون میشی. دیروز باهاش صحبت کردم و باز گفت حداقال سه سال باید صبر کنی تا به هدفم برسم من آینده شغلی برام خیلی مهمه و آرامشم در گرو پیشرفت شغلیمه. منم از نگرانی هام گفتم و اینکه اینجوری نمیتونم ادامه بدم پس باید تموم شه گفت خیلی دوست دارم و برام سخته ولی دو طرف باید به نظر هم احترام بذاریم منم گفتم پس تموم کنیم🥲نمیدونم کار درستی کردم یا نه نمیدونم میتونم هیچ به خواستگار دیگه فکر کنم؟ نمیدونم آینده پشیمون میشم یا نه. از یه طرف هم احساس میکنم ریسکه این همه زمان بدم. دیشب تا صبح نخوابیدم بعدش هم رفتم سرکار الان هم کلا دلم آشوبه🥲🥲