شوهرم واسه زندگیمون چک نداده واسه بدهیای مغازه ش ، کسب و کارش که به خاطر تورم جز ضرر هیچی واسمون نداره چک داده ، اما حاضر نیست مغازشو جمع کنه بره یه جا با حقوق ثابت کار کنه .
مثلا بستنی میخره دونه ای ۸ تومن میفروشه ۱۰ تومن . سریه بعدی قیمت بستنی تولید شده ۱۲ ، فروش شده ۱۵ ، شوهرمم از سود قبلیش کلا ده تومن داره . منم باید کار کنم که فقط ضررهای اقا پاس بشه .
نه عروسی گرفت نه خونه اجاره کرد ، البته من درکش کردم چون گفت باباش پولشو بالا کشیده و بابای بیچارم هم پول پیش خونمون رو داد هم واسم جهیزیه خرید .
بهم قول داد جبران میکنه
الان یک سال گذشته نه تنها هیچ پیشرفتی نکرده و جبران نکرده بلکه کلی هم دست و پای منو بسته ، نمیاد بریم شهر خودم تهران که حداقل مرتبط با رشته م تو کارخونه کار کنم ، تو شهر اونم مرتبط با رشته ی من کار نیست و من یه ذره اموزشگاه زبان تدریس میکنم یه ذره محصولات مختلف ترشی و لواشک درست میکنم میفروشم . نه تنها تو این یکسال اشتباهاتشو جبران نکرده بلکه بدتر همش بدهی اورده .
اطرافیانم همه پیشرفت کردن
نمیگم حالا شوهر میلیاردر نه
ولی اوضاعشون بهتر شده . مثلا برادرم پولدار نبود ، زنداداشمم پولدار نبود ولی داداشم خیلی حمایتش کرد و خوده زنداداشمم البته ادمه خیلی پرتلاشی بود ولی داداشمم حمایتش کرد و پوله زنش واسه خودش بود و اوضاع جفتشون بهتر شده و هم داداشم باعثه پیشرفته زنش شده هم زنداداشم باعثه پیشرفته داداشم شده
ولی من شوهر نکردم و زن گرفتم و بخوره تو سرم نمیخوام باعثه پیشرفتم بشه ولی این بشر جز بدبختی و بیچارگی واسه من چیزی نداشته .
همش دلم براش میسوزه ، دوسش دارم و دلم نمیخواد تو شرایط بد ولش کنم .اون بیچاره هم واقعا داره تلاشش رو میکنه ولی احمقه ، تو مجردی که هر چی کار کرد داد به باباش تا شریکی کسب و کار بزنن ، باباشم وقتی ما تو عقد بودیم پول پسرشو بالا کشید
تو متاهلی هم که همش میگه جبران میکنم ولی تو این یه سال همش میگه به خدا بازار خرابه ، به خدا جنگه، به خدا تورمه ضرر میکنم ، به خدا برق اینقدر رفت یخچالم سوخت مجبور شدم پول یخچالمو بدم و ... خب برو سره یه کار که ضرر نکنی . تو این مملکت تولید و کاسبی نمیصرفه . درسته کارمندی هم پول کمی میدن و ارزش نداره ولی حداقل در ماه ده تومن پونزده تومن میگیری و مجبور نیستی هر ماه ده پونزده تومن ضرر بدی