کپی منی.میگن از هر چی ناراحتی صد درصد مقصر خودتی.چون این ما هستیم به دیگران فرکانس اشتباه میدیم.هر چی زور میگفتن لبخند میزدم.کار به جایی کشیده شد.حق نداشتم به مامانم زنگ بزنم.راه دور منو نمیبرد پیش خانواده ام اگه هم میبرد همش دعوا و جنگ اعصاب.خانواده اش علنا به بچه هام توهین میکردن.با جزییات بگم برام گریه میکنی.من انگار اضافه بودم و همش مهربونی میکردم و احترام میزاشتم.قناعت شدید تا آقا صاحب خونه و ماشین شد.کلی سختی کارگر و بنا.قبلا ماشین نداشتیم پیاده با دو قلو دوساله برو شهرداری و شورای شهر و سازمان آب بالای سی بار و اداره برق و گاز و ...سختی بی برقی و بی آبی.همش برا ما قناعت برا خانواده اش ریخت و پاش.مدرسه بچه ها با من و ...کار به جایی رسید میگفتم طلاهام دعوا شدید که مگه از خونه بابات آوردی.ممنوع بود کسی بگه ماشین من.قیامت میشد.باید میگفتی ماشین آقا.میگفتم چرا با من بدی؟میگفت پول منه.روح مامان بابام شاد میگفتن کوچکی کن تا به بزرگی برسی.منم فوق دلسوز.اونا هار به تمام معنا.سرت درد نیارم.سر هیچی به بچه های من حرف زشت میزدن و بچه های جاریم میبوسیدن.یه بار اعتراض کردم.با من دعوا کرد.دقیق مراسم نو عید ختم بابام.پچ پچ طلاق من.دنیا دور سرم چرخید.گفتم دوقلوهام هفده ساله سر گردان میشن.خدا بعد از نه سال داد اونا رو.گفتم باشه طلاقم بده.خواهرش زنگ زد گفت تا طلاقش ندی پا تو خانه ات نمیزارم.من که همش براش خیاطی میکردم.دکتر میبردمش با احترام باهاش رفتا میکردم.دو سال پسرش و عروسش پیش خودم بودن تا جمع کردن خونه خریدن.چرا نتیجه برعکس.والا دلم از دنیا سیر شد.کلی باجناقها دعواش کردن.برگشتیم به زندگی.از خجالت حرفی که زده بود نبومد و منم آویزه گوشم کردم.برادر شوهرم که همسایه ماست اونم سنگین رفتار کرد.گذشت مادرم ناگهانی آسمانی شد رفتم شهرستان همه اومدن ختم.برگشتم باز همه اومدن خونه ام ولی من دیگه آدم سابق نبودم.رفتن و درب بستم.خیرات بهشون ندادم.جداگونه هم کلی نصیحت شوهرم کردم.برای خودم خرج کردم به جا مهمانی دادن.این سری هم شهرستان رفتم ختم خاله ام اون یکی خواهر شوهرم که کپی اینه.سلام نکردم.دو روز تو یه حیاط بودیم انگار وجود نداشت برام.گله کرده بود.به شوهرم گفتم یادته قبلا جواب سلام دخترم نداد.حالا درس پس میدم.شماره از دم مسدود.ببخشید طولانی بود.لپ کلام همه چی دست خودته.سرررد باش.یخ باش.لازم نیست هر دعوتی لبیک بگی.کم کم فاصله بگیر.