شوهرمو دوست داشتم اونم منو خیلی دوست داشت ولی بخدا دیوانه اش کرده بودن اصلا آروم و قرار نداشت اگر بگم زنی زیر پاش نشسته بود نه آنقدر که این بشر نجیب بود
بعد آشتی ما جلوی چشم خودم دختر عمش که مطلقه بود زنگ زد خونه پدر شوهرم خواهرش گوشیو برداشت داد میزد داداشت عرضه نداشت آخر زنشو طلاق بده🤣🤣آنقدر حقیر و بدبخت بودن من قهر بودم زنداداششون بهم گفت تو نبودی مادرشوهرم دختراشو جلو شوهرت می‌آورد ردیف می‌کرد
آخه شوهر منم واقعا خوشگل بود چشم خیلیا بهش بود چشمای رنگی صورت قشنگ...بخدا دخترا و زنها تو چشمم بهم میگفتن وای چقدر شوهرت خوشگله...من اون موقع خام بودم نمیدونستم چه نقشه ها برام دارن ولی خدا جای حقه الان دوتا بچه دارم تو این سالها شوهرم دست از پا خطا نکرده مثل یوسف پاکه فقط به فکر منو بچه هامونه
اولا جلوش کم نیار برو جلو آیینه آرایش کن بعد طوری که بهش زیاد اهمیت ندی از خودت و اندامت تعریف کن هر چیم گفت ناراحتی نشون نده بگو من که از خودم مطمئنم آدم باید خودش خودشو دوست داشته باشه که من دارم
ببین اینارو با تجربه بهت ميگما مردا شوکه میشن اصلا سمتش نرو تا خودش بیاد برای خودت اون بالا فرمانروایی کن بالاخره شهوت میزنه به سرش دیگه ...اینهارو تو ظاهر داشته باش
تو خلوت نماز بخووون تو نت سرچ کن دعای جلب محبت زن و شوهر
دعای باطل سحر...
خودش بهت نشون میده چی بخوونی
دعای مقاتل بن سلیمان تو مفاتیح هست اگر صد مرتبه بخونی و دعا کنی که شوهرت بشدت بهت وابسته بشه خیلی خوبه
در آخر بگم سعی کن پیش رمال و دعا نویس نری اینها با شیاطین در ارتباطن و باعث بدبختی میشن
