2777
2789
عنوان

خانوما بیاید نظر بدید

181 بازدید | 36 پست

منو شوهرم دوست بودیم قبل عروسی تقریبا ۳ سال تو اون مدت چند بار اومدن خاستگاری خانواده من مخالفت کردن و اخرش شد.الان یک سال و خورده ای از عروسیمون میگذره

من با خونه پدرشوهرم تقریبا ۱۰۰_۱۵۰ متر فاصله دارم

 اینم بگم ک پدرشوهرمن تو کل عمر شوهرم ی هزار تومنی نداده حتی شب عروسیمون پول ی ماست رو هم نداد ینی هیچی هیچی هیچی صفرررر صفررر


ی ماه بعد عروسی با پول طلاهای دوران عقد و پس اندازمون ی ماشین تقریبا صفرم خریدیم و گفتیم این دوران عقد و قبلش این همه سختی کشیدیم با این ماشین ۴ تا مسافرت بریم. 

امروز ک خریدیمش ب فرداش پدرشوهر و مادرشوهرم هی زنگ زنگ بیا ماهم ببرید بیرون بیاید روز جمعس بریم گردش

بابا خب عقل نداری اینا ی ماهه ازدواج کردن تازه ذوق ماشبن خریدن دارن شاید دوست دارن تنها باشن؟؟؟


هستید بقیشو بگمممم؟؟؟؟؟؟


ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعد من بهد یکی دو بار میگفتم ما این همه برنامه چیدیم باهم تو این همه ب من قول دادی اونم میگفت عب نداره گناه دارن اونا ماشبن ندارن و از این چرت و پرتا حتی یکی دوبارم شدیدا دعوامون شد

ینی ببین دعوتمون میکردن پاگشا خونه طرف سر کوچمون بود اینا حتما باید با ماشین میومدن😐😐😐

میخواستیم کوفت بخوریم تو خونه هی میگفت ببرم واسه بابام اینا اینو ببرم واسشون اونو ببرم واسشون

میبردشون بیرون براشون بستنی و تنقلات 

اینا ب کنار خواهر شوهر بزرگمم دیده بود وضعیتو پامیشد با بچش میومد باهامون😐

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

اوف عین مادر شوهرم 

ماشین نداریم ولی هرجا می‌رفتیم می‌گفت منم میام خیلی بدم میاد

الیس الله ب کاف عبده   خداوند برای بندگانش کافیست،  درخواست دوستی ندید شرمنده نمی‌پذیریم   متأهل ومتعهد

از اینور جا تنگ میشد از اینور من حرص میخوردم ک چرا نباید تفریح داشته باشیم خلاصه از همونجا استارت کار خورد

اینا نمیومدن مستقیم بشینن پیش شوهرم بد منو بگن با رفتاراشون ک از نظر خودشون هیچ مشکلبم نداشت ازارم میدادن

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

بعد توی ی ماشین دوتا خواهرشوهر ی بچه پدرشوهر مادرشوهر منو شوهر 

مگه ماشین چقد جا داره؟؟؟؟؟

میریختن تو ماشین صفر درو میکوبیدن ماشین سنگین میشد اصن ی وضعی

من ن حسود بودم ن از اون عروسایی ک بخام لج کنم ولی منم تازه عروس بودم دلم میخواست فقط با شوهرم تنها باشم ن اینکه هر دیقه اینا بیوفتن دنبالمون

ی بارم با شوهرم بحثم شد اونم پاشد رفت بهشون گفت این خوشش نمیاد باهاتون رفت و امد کنه اوناهم هی حررررففف حرررففف

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

هر کاری میخوام کنم دخالت میکنن

دلم نمیخواد ی کاری ک میخایم کنیم بدونن شوهره پامیشه میره اول ب اونا میگ هزار بارم سر این داستان جر و بحثثثث

میخوام خونه بخرم از نزدیکشون برم راحت شم میان مخ شوهرمو میرنن ک حتما تو این محل بخر

میخوام ماشبن بخرم نمبزارن

میخوام طلا بخرم حسودی خواهرشوهرمو کجا بزارم

میرم کاشت ناخون میکنم شوهرم میگ قشنگه و بدش نمیاد اینا انقد زررر مبرنن پولاشو تموم کردی ادم باید سنگین باشه ناخن چیه مادرشوهرم میگه مگه من ناخون کاشتم و این چرت و پرتا اینو میکنن دشمن من

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂

فقط باید ازشون دور باشی شوهرتم یاد بدی همه چیرو نذاره کف دست اونا 

هر هوس را به غلط عشق حسابش کردیم💔                              تاوان یا تقاص هرچه میخواهی نامش را بگذار؛من اما فقط میدانم؛خدا از اشکهای هیچکس نمیگذرد.

فقط باید ازشون دور باشی شوهرتم یاد بدی همه چیرو نذاره کف دست اونا

من اگه خونمم دور کنم ازشون بازم میان بازم زنگگگگ


ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
من اگه خونمم دور کنم ازشون بازم میان بازم زنگگگگ

حرفاشونو بشنو ولی اهمیت نده کار خودتو بکن خودم سالهای سال با این وضع زندگی کردم 

هر هوس را به غلط عشق حسابش کردیم💔                              تاوان یا تقاص هرچه میخواهی نامش را بگذار؛من اما فقط میدانم؛خدا از اشکهای هیچکس نمیگذرد.

حرفاشونو بشنو ولی اهمیت نده کار خودتو بکن خودم سالهای سال با این وضع زندگی کردم

اصلا نمیتونم دارم دنبال ی راه اساسی میگردم اونقدرا صبرم زیاد نیست ک اینا بخان تو جوونی پیرم کنن

ساکنان دریا پس از مدتی دیگر صدای امواج را نمی شنوند و اما چه تلخ است روایت غم بار عادت:/🙂
اصلا نمیتونم دارم دنبال ی راه اساسی میگردم اونقدرا صبرم زیاد نیست ک اینا بخان تو جوونی پیرم کنن

کار درست هم همینه من که صبرم زیاد بود الان پشیمونم که کاش تحمل نمی‌کردم البته مشکلات من خیلی خیلی بیشتربود

هر هوس را به غلط عشق حسابش کردیم💔                              تاوان یا تقاص هرچه میخواهی نامش را بگذار؛من اما فقط میدانم؛خدا از اشکهای هیچکس نمیگذرد.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792