نه بابا دخترم کوچیکه ۵ سالشه بیچاره اونم از باباش پیش من گله کردنی میگم مریضه 😑دست خودش نیس 😑الان دیگه یه جوری شده نه انتظار محبت دارم نه چیزی انگار بی حس شدم فک میکنم ۸۰ سالمه😑ولی اینکه به بچه خودشم بها نمیده وبراش کاری نمیکنه که خوشحالش کنه یا سرگرمش کنه وباهاش بازی کنه اینا خیلی ناراحتم میکنه از درون خیلی داغونم همش میگم خدایا یا من ودخترم بمیریم یا این بمیره خلاصه راحت شیم
منم ده ساله ازدواج کردم
ببین شاید شوهرت به اخلاقای خوب دیگه داره
یا شوهر من این اخلاقاش خوبه یه اخلاق های بدی هم داره
باهاش صحبت کن
صحبت کردن زن و شوهری خیلی مهمه
من راجب تموم مسائلی که اذیت بشم میشینم با شوهرم صحبت میکنم همفکری میکنیم
نه شرایطشو ندارم کسی پشتم نیس خودمم هیچی ندارم چه جوری جدا شم 😔دختر من از الان میگه کاش بابا بمیره تو جنگ میگفت کاش به بابا بمب بزنن....اون سری جاریم اسم برادرشوهرمو میگه که اونو بیشتر دوس داری یا باباتو میگه اونو😑یه کاری کرده لچه هم با این سنش ازش بیزاره
پس من حرفی نمیزنم که ناراحت بشی:(
خوب انتخاب میشن
منم میرم دانشگاه بچم از شنبه تا چهارشنبه خونمونه من شهر دیگه
ذاتیه.بنظرم هرمردی که‌واقعا عاشق بشه اینجوریه.احترام عشق محبت کمک همکاری تامین نیازای مادی و احساسی تکیه گاه پدر خوب حامی و....
همش ب رفتار خود زن برمیگرده
بلد باشی رگ خواب شوهرتو پیدا کنی و با رفتارت دلبری کنی محال ممکنه دست رد به سینت بزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
