بچه ها واقعا دوسم داره و در اینکه پسر خوبیه شکی نیست. اصلا مشخصه دیگه. ۴ سال هم تو دانشگاه دیدمش. پیش تمام دانشجوها و استادا که اسمش میاد همه ازش خوب میگن. ۴ سال پیش من ترم ۲ لیسانس بودم و اون ترم ۲ ارشد
من همون موقع بهش گفتم نه. اما ۴ ساله فراموشم نمیکنه. حتی یبار یکی از استادهای خانوم رو واسطه کرده بود که بهم بگه اجازه بدم بیاد خواستگاری اما من قبول نکردم. مطمئنم من تنها دختریم که بهش حس داشته. ۴ ساله باهم گاهی اوقات مثلا ماهی یبار راجب موضوع درسی کاری چت میکنیم که تهش بازم ختم میشه ب اینکه چرا قبولم نمیکنی. حتی وقتی درسشو تموم کرد سربازیشو انداخت شهره ما که اینجا باشه. چون خودش دانشگاهش اینجا بود برای شهر دیگس
تو این ۴ سال خیییییییییییلی توی هر زمینه ای کمکم کرد. چون رابطش با استادا هم خوبه یبار یه لطفی بهم کرد که اگه نمیکرد منو میفرستادن کمیته انضباطی و ....
ولی ببینید من هررررررکاری کردم نتونستم بهش حس بگیرم. خیلی پسره ساده ایه مظلومه خوبه مهربونه بدبخته اما چیکار کنم بچه ها هرکاری میکنم نمیتونم حس بگیرم
دو سه بار برام کادو خرید توی چت گف اما من نرفتم بگیرم ازش. بعد هروقت چت میکنیم تهش که میگم من جوابم همونه. میزنه چتو دوطرفه پاک میکنه میگه آره مشکل منم. چون زشتم قبولم نمیکنی. تو مشکلی نداری همش تقصیر مته. بهش میگم همین بچه بازیات رو مخه دیگه کم از این حرفا بزن اما همیشه همینطور بچگونه رفتار میکنه. میگه من میرم ایراد از منه برات آرزوی موفقیت دارم خدافظ بعد دوطرفه چتو پاک میکنه