۱۰ سال تلاش بینتیجه یک جوان برای ازدواج –
نظر شما درباره وضعیت امروز چیه؟
چند روز پیش در یک فروم به پستی قدیمی (سال ۹۷) برخوردم که واقعاً تلخ و تأثیرگذار بود. نویسندهاش یک جوان دههشصتی بود و اینطور نوشته بود:
> «سال ۸۸ فارغ التحصیل شدم، ۲۲ سالم بود. از همون اول تصمیم گرفتم به جای اینکه وقتم رو فقط با ادامه تحصیل بگذرونم، برم دنبال کار و زندگی. خدمت سربازی رفتم و بعدش وارد بازار کار شدم. توی این سالها توی شرکتهای خصوصی مختلف کار کردم و هر کسی توی بخش خصوصی بوده میدونه یعنی چی:
امنیت شغلی نداری
حقوق رو دیر می دن
بیمهات قطع و وصل می شه
قرارداد درست و حسابی ندارن و هر لحظه ممکنه بیکار بشی ...
چند بار بین کارها بیکار شدم و روزهای سختی رو گذروندم. فقط خدا میدونه وقتی توی جیبم پول نبود و مجبور میشدم از پدرم کمک بگیرم چه حالی داشتم. پدرم با اینکه خودش وضع مالی فوقالعادهای نداشت، هر وقت کم میآوردم پول واریز میکرد و میگفت: "نگران نباش." همین جملههاش باعث میشد هنوز امید داشته باشم.
حتی یک هفته توی بازار تهران کارگری ساده کردم که فقط جلوی پدر و مادرم سرم پایین نباشه و بگم از کار عار ندارم. چند بار آزمون استخدامی شرکت کردم و حتی تا یکقدمی استخدام توی نهاد ریاستجمهوری رفتم، اما به خاطر پارتیبازی همهچیز به هم خورد.
توی این ده سال حتی یکبار هم نتونستم به خواستگاری برم. وقتی اوضاع مالیام این قدر بیثبات بود، چه طور میتونستم برم حرف ازدواج بزنم؟ پدر و مادرم هم نتونستن برایم جایی برن و اقدامی بکنن. خدا شاهده الآن که دارم اینها رو مینویسم اشکم درمیاد. اگر پدرم نبود، واقعاً نمیدونم چه بلایی سرم میاومد.
آیا از ۲۲ تا ۲۹ سالگی تلاش برای ازدواج مدّت کمی بود؟…»
این پست سال ۹۷ نوشته شده به سرنوشت نویسنده این سرگذشت کاری ندارم و شاید نویسنده پست الآن ازدواج کرده باشه یا حتی بچه هم داشته باشه، اما یک سؤال بزرگ برای من ایجاد شد:
آیا الآن شرایط ازدواج جوانها بهتر شده یا سختتر؟
جوانهای دهه هفتادی و هشتادی (که خیلیهاشون تک فرزند یا تک پسرن و احتمالاً حمایت مالی بیشتری از خانواده دارن) وضعشون بهتر از دهه شصتیهاست یا نه؟ یا اون ها هم برای ازدواج الآن مشکل دارن ؟
تجربه و نظرتون رو بنویسید.