نگا اگه خیانت و بخشیدی و اونم جبران کرده دیگه دنبالش و نگیر
بازم ما تو زندگیت نیستیم عزیزم اما فکر میکنم زیادی سخت گرفتی
اگه میگی همه جوره خوبه پس چرا نگران آینده ای بلاخره بحث و همه دارن هیچ وقت همه جی گل و بلبل نیست
باید یعی کنین قلق هم دیگرو به دست بیارین. اون کتابایی که دوستمون گفت و بخون درباره مردا خیلی چیزا دستت میاد. یا هم برو مشاوره اگه واقعا حالت بده یه مشاوره خوب
اهوم همین فکر و میکنم اما پس چرا درست نشد از دیشب رفته
خونه مادرش اینجا نبود مجبور بود موند اما جایی نرفت هه امشب حرف همین شد گف خدایی نکرده خانوادم طوریشون بشه مجبور باشن یکیشون تنها بمونه بیاد اینجا چی چند سال بعد گفتم ۱ ماه آدم تحمل میکنه دیگ نمیتونه میگ من اگ برادرت باشه ی سالم نگه میدارم خرجشم میدم گفتم من نمیتونم خبب گاهی با اختلاف نظرهایی ک داریم میترسم از اینده
اره این روزا خیلی فکرم درگیره خیییلی ب هرچیزی فکر میکنم از آینده میترسم خودم میگم بحث و ک همه دارن اما دوران عقد خیلی بخاطر این بحثا ب جدایی رسیدیم برا همون میترسم
حتما میخونم اره اگ حالم اینجوری بمونه میرم حتما
سلام.
به نظر من دوباره ملاک‌های که برا ازدواج داشتی رو دوباره مرور کن ببین نامزدت چقدر به ملاک هات نزدیکه.اگه نزدیک نبود اینکارو نکن ، منم با عشق زندگیمو شروع کردم ولی بعد از ۵ سال مجبور شدیم جدا شیم چون موقع انتخواب به ملاک هایی که برا ازدواج داشتم اهمیت ندادم.......
چون واقعا سخته تا آخر عمر با یکنفر زندگی کردن وای بحال اینکه اون یه نفر اون آدمی که میخواستی هم نباشه.
از الان برای چیزی که اتفاق نیوفتاده داری جوش میزنی
خداروشکر همونقدر فهمیده هست که گفته اگه برادر تو هم بیاد یکسال نگهش میدارم
مشکلات بعضی از نی نی سایتا رو خوندی طرف فقط میگه خانوادم و بس
سنت کمه برای همین این فکرارو میکنی کم تجربه ای هنوز. خود منم همینجوری بودم برای اتفاقایی که هنوز نیفتاده بود و اصلانم نیفتادن جوش میزدم و اعصاب خودم و خورد میکردم
هنوز اول راهی خیلی چیزا یاد میگیری عزیزم همه همینن ماهایی که سن کم ازدواج میکنیم بیشتر سختی میکشیم تا زندگی به دستمون بیاد نگران نباش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
