خب واقعا زياد ميري
خونه بابات مگه خار داره؟
فكر نكن بهت مدال ميدن فردا همين شوهرت ميگه
خونه بابات جا نذاشتي ميومدي خونه ما ميوندي.
ماهي يكبار با دعوت برو.
ي وعده غذا و برگرد خونتون.
شوهرت دلتنگي ميكنه دست شمارو بگيره ببره سفر
و سر خونه زندگي
منم دقیقا عین تو بودم.یه چنباری همچین کاری کردم دیدم دیگه نه دارن پررو میشن و انتظار هرکاری رو از من دارن منم دیگه کم کم پامو کشیدم عقب الان خیلییی راحتم تو هم همینکارو کن ببین الان جلوشونو نگیری بعد اینکه رفتی خونه خودت بدتر میشه.من نمیگم باهاشون بد شو و لی جایگاه خودتم مشخص کن
عزیزم چرا خودت رو بی عزت می کنی عروسی که سه شب خونه آدم می مونه مهمون نیس صاحب خونه است، بدون دعوت نرو خونه شون شوهرت هم دعوا کرد مقاومت کن بگو من بدون دعوت خونه خواهر برادرم هم نمی رم، اگه بدونی شب خونه مادرشوهر موندن چه عواقبی داره نمی موندی
یه دختر دارم در آینده ازدواج کرد به هیچ وجه اجازه شب موندن خونه مادرشوهر رو نمیدم پول میدم میگم برین هتل بخوابین
وای واقعا راست میگی تازه این تاپیک و زدم به خودم اومدم
به خدا شوهرم دست از سرم برنمیداره و مثل بچه ها بهونمو میگیره وگرنه من اینجا اصلا راحت نیستم
راستی میشه دلایل تان رو بگید چرا نمی‌گذاشتند بمونه
نباید خونشون بمونی
باید منتظر باشی زنگ بزنه دعوتت کنه
کار کردنت باید در حد جمع کردن سفره باشه
حتی اگه بگن بیا ظرف بشور باید بگی رسممون نیست
لجبازی نکنی با آرامش حلش کن
یجوری باید باشی ک متوجه باشه که تو وظیفت نیست و قدرتو بدوونع
دیر نشده
الکی دلسوزی شوهرت نکن که بی تابی میکنه
چرا همیشه باید زن از حق خودش کوتاه بیاد
بی تابه زود عروسی بگیره نه گه تو بشی غلام حلقه به دوش
بمون خونه بابات یه مدت استخر برو باشگاه برو واسه خودت ارزش قائل باش خودتو دست بالا بگیر تا بفهمن عروس گرفتن نه کمکی
ببخشید واضح میگم شما اول کاری قوم شوهر نمیشناسی
و
دو روز دیگه میشه وظیفه همین شوهرت میگه اخم و تخم میکنه چرا نمیری خونه ننه ام بشوری بسابی
خواهرانه میگم برا خودت و خانوادت ارزش قائل شو تا رسمی دعوت نشدی نروووو
