من دو ماهه عقدم
مادرشوهرم تاحالا آدم بی آزاری بوده کاری به کارم نداشته و احساس می‌کردم آدم خیلی پرفکتی هست
من خونشون شام و ناهار میپزه اغلب
بعد ظرف میشورم و یه حیاط و آب بگیرم و یه جارو دستی همین و اصولا فکر کنم همینم زیادیه
ولی این خانم انتظار داره من خونه شو عملا بکوبم از نو بسازم چه میدونم گردگیری فرش شستن و خلاصه تمیزکاری اساسی..
دختر هم نداره انتظارش خیلی بالاس از من
بعدشم خودش جوونه 50 سالشه و سرومور و گنده
از جون من چی میخواد نمیدونم
چیکارکنم؟
جاری داری ؟
همین که پامیشی حیاط اب میگیریو هر سری ظرف میشوری یعنی خودت داری بد بارش میاری
خونه خودشه به تو هم ربطی نداره کارای اون خونه
هرزگاهی فقط برا اینکه یه کمک جزئی بکنی پاشو
چخبرته جارو میگیری دستت
اوه اوه
پس حسابی کارت در اومده
نباید از اول همین کارارو هم میکردی
از اول خراب کردی که، یه ظرف می‌شستی، دیگه آشپزی و بدتر از اون حیاط شستن چی بود؟؟
همون ظرف شستن کافیه . تازه همونم یکی درمیون انجام بده. هنوز اول راهی باید یواش یواش کمک کنی . وقتی از این اول یهو یه حجم زیاد کار بگیری دستت ، میشه وظیفه ات .
کمک کردن ب مادرشوهرت خیلی خوبه ، ولی الان اول دوران عقدتونه باید حد و مرز هاتو همین اول کار مشخص کنی . ک بدونن نباید ازت توقعی داشته باشن . بعد ک کم کم زمان گذشت میتونی مقدار کمکتو بیشتر کنی . بازم جوری که تبدیل ب وظیفه نشه.
کمک کردن چیزی از ادم کم نمیکنه ولی هرچیزی جا و اندازه خودشو داره
وا اینا هم زیادیه
منم خواهر شوهر و جاری ندارم مادر شوهرمم جوونه خیلی کار بکنم چندتا طرف میشورم همین یبارم تو گردگیری کمک کردم
نه نمون برا خودت ارزش قاعل باش
من دوره نامزدی مامانم مخالف بود که برم شب بمونم
دید گوش نمیدم ول کرد
بعد خودم دیدم نه یه روز میمونم به چشم حمال نگام میکنن با اینکه چهار تا دختر دیگه داره
همونجا دیگه موندنو گذاشتم زمین نموندم اصلا خونشون
