من یبار ۱۰,۱۲ دیدم مامان بابام حمومن فرداش ازشون پرسیدم مامانم اینجوری😳😱ازم پرسید از کجا میدونی گفتم خوب رفتم اب بخورم دیدمتون مکث کرد بعد دو دقیقه گفت اهااا بابات رو خودش جیش کرده بود رفتم بزنمش دیگه جیش نکنه🥴😇حالا به کسی نگو ابرو بابات نره😵💫منم گفتم باش و دیگه نزاشتن پبششون بخوابم
ییاردیگه داخل عروسی بودیم خواهر عروس خیلی شیک و پیک اومد برقصه دستاشو برد بالا همه از خنده منفجر شدن
بزور جمعش کردن بله درست حدس زدین موهای زیربغلش رو نزده بود یه جنگل بود🤣 رفت زد دوباره اومد رقصید
یبار دیگه ام به مرده استباهی بجا اینکه بگم ماسه هاتو جمع کن گفتم اقا سینه هاتو جمع کن اونم چند بار مردا داشتن از خنده ریسه میرفتن منم اینجوری😳که دختر دخترخالم اومد گف خاله زشته مامانم گفت دهنتو ببند
😂😂بقیرو یادم اومد میگم