ما تمام فامیل باهامون مشکل دارن
همشون بلا استثنا
یه عروسی یا مهمونی تاحالا با دل خوش و بدون ترس و لرز نرفتم
گاهی واقعا دلم میگیره. دوستام از فامیل و مادربزرگ و خاله و دایی هاشون تعریف میکنن، انوقت دایی و خاله های من؟ رسما میخوان سر به تنم نباشه
اره این فامیلای منم هر دفعه که منو میبینن راجب شغلم
چرا شغل نداری
یا این که ازدواج نکردم
یعنی هر دفعه منو میبینن اینا رو میگن
جوری شده حتی بچه ی کوچولو هم بهم میگه خب برو فروشگاه ها کار کن
حالم ازشون بهم میخوره
انگار اینا دارن خرجی منو میدن
خونه دوستا من دوسدارم برم
نرو
این رفت وامدها تهش دلخوری ودخالت توزندگی همه ازقدیم هم گفتن دوری ودوستی
من از مهمونی های فامیلی و اشنا خوشم نمیاد نه میرم نه دوست دارم دعوت شن حوصله ادمای دهه 50 و 60 رو ندارم
ولی اهل مهمونی ها و دورهمی های دوستای صمیمی و همرده سنی خودم زیاد هستم هم من هم نامزدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
