من خیلی خیال پردازم
خیلی
با خودم همش حرف میزنم
با خودم خیال پردازی میکنم که آدمای مورد علاقم توی خونمون هستن همش تصور میکنم
حتی باهاشونم میخندم و حرف میزنم
همش خیال پردازی و تصور میکنم :))) بقران داره دیوانم میکنه این موضوع بیش از حدش آزار دهندس
از خواب بیدار میشم میرم توی حال تصور میکنم که روی مبل ها نشستن و حتی واکنش هم نشون میدم
بیشتر اتاقت توی اتاقم با خودم حرف میزنم
خب من احساس تنهایی میکنم
اضطراب و استرس رو دارم
همش به این فکر میکنم که هیچ دوستی ندارم دوستای کمی دارم
وقتی آدم جدید میبینم خیلی از ارتباط باهاش خوشم میاد و نزدیک میشم
روابط اجتماعیم خوبه اما خب هیچ آدمی دوربرم نیست ، اصلا بیرون نمیرم ، آدمای جدید نمیبینم توی مکان جدید نمیرم
یه مدت از تنهایی توی مجازی دنبال دوست میگشتم