2777
2789

اول شرایط رو میگم

من و پسرعمو الان حدودا یک ساله که عقدیم..پسرعموم از چند سال پیش عاشقم بود و منم تو ۱۸ سالگی از این عشق خوشم می اومد...خریت کردم..بعدا از سرم پرید...بابام میخواست من درس بخونم..اما خودم نخوندم...بابامم با عموم تصمیم گرفتند من با پسرعموم عقد کنم.عمه هام و مادربزرگم من رو راضی کردند..شغلش خوبه درآمدش خوبه..ولی من سردرگمم...حس میکنم دوست ندارم زندگی متاهلیم ادامه همین زندگی باشه دوست داشتم با غریبه ازدواج میکردم..الان اگر به هم بزنم نمیدونم چی درانتظارمه....شما بودید این ریسک رو میکردین؟؟؟

به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه که شادی گذشت،غصه هم میگذرد......

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دلیل منطقی تری برا جدایی نداری؟

چیزی ک اینجا بهش رسیدم اینه...در هر صورت حق با شماس و من عمرا ریپلای بزنم و بحث کنم چون زمان و انرژی هر دو برام ارزشمند تر از بحث با شماس

اگر فقط ترس از متاهلی داری و واقعا مشکلی نداره پسرعموت جدا نشو...چون این ترس رو همه دارن قبل ازدواج

نه ترس از متاهلی نیست...انتخاب نکردنش مثل خوره افتاده به جونم...برام جذابیتی نداره 

به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه که شادی گذشت،غصه هم میگذرد......
اگه شغلش خوبه اخلاقش خوبه چرا میخای الکی بدون هیچ دلیلی بهم بزنی؟؟به بعدش فکر کردی میخای چیکار کنی؟ب ...

نمیخام تو این خونواده بمونم...یه خونواده سخت گیر..به بعدش فکر نکردم...به عکس العمل بابا و داداشم..قطعا روزای سختیه

به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه که شادی گذشت،غصه هم میگذرد......
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  11 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش