مادرشوهرم به دلیل اینکه توی ریز و درشت مسائل زندگیم دخالت میکرد حتی رفت و آمد خونه پدرم! و هر موقع خونش میرفتم بهم تیکه مینداخت و حتی بی احترامی میکرد دور از چشم شوهرم. شوهرم هم هیچکاری نمیکرد میگفت ولش کن . دیگه یه جا واقعا آستانه تحملم تموم شد و به مادرم اینا گفتم. خانواده منم مداخله کردن بهش گفتن که تموم کن کاراتو داری زندگی این دو نفر رو به هم میریزی و دیگه هم حق نداری به دختر ما بی احترامی کنی. دعوا نبوده، با زبون خوش گفته شده. و از اون به بعد من دیگه خونش نرفتم. و اون هم از ترس خانوادم، پاشو کشیده کنار و زندگیم هم رنگ آرامش گرفته.
داریم میریم سفر زیارتی. مامانم میگه زنگ بزن ازش خداحافظی کن، بخاطر شوهرت.
اینکارو بکنم؟ خودم کوچیک نمیشم؟
نظرتون رو درباره کاری که خانوادم کردن هم میشه بدونم؟