سلام بچه ها خوبید
ما تهران هستیم و خانواده هامون شهر دیگه
از وقتی که جنگ شده میگه کسی حق نداره بیاد خونمون از شهر دیگه
نکنه اون شب جنگ شه ،مسئولیت قبول نمیکنم من ...
الان دیشب به مامان خودش کفت تعارفت نمیکنم که بیای چون خطر داره
اعصابم خورده واقعا آبجیم ماه پیش میخواست بیاد هی گفت تعارف نکنی ها
بعدش اون هفته بابام گفت ان شاالله شهریور میایم بهتون سر میزنیم
حالا ازون روز گیر داده زنگ بزن بابات بگو با این شرایط نیان .من اصلا روم نمیشه بچه ها
از طرفی ام شدیدا دلتنگ خانوادمم اونام هیچ جایی ندارن برن گفتن خوبه میریم خونه دخترمون دو روز
بهش میگم یعنی چی بخوای بترسی تا چند سال دیگم باید بترسی میگه خب عیب نداره
میگم یعنی چند سال کسی نیاد خونمون
میگه خب ما میریم