2777
2789
عنوان

با مادر شوهرم سر بچم دعوای بدی کردم

925 بازدید | 45 پست

الان حدود ۴ ماهه زایمان کردم کلا هر چقدر تلاش کردم نتونستم شیر خودمو بدم و کلا ژنتیکی چه خودم چه خواهرم چه مادرم شیری نذاشتیم انچنان بچه رو سیر کنه


از ترس قضاوت های خانواده شوهرم که همشون بچه هاشونو خودشون شیر دادن و وزن گیری خوبی داشتن و همیشه اینو تو سرم میزدن نگفتم دیگه شیر خودمو نمیدم


تا اینکه مادرشوهرم تو رفت امد به خونمون این موضوع رو متوجه شد و منم براش چند هفته پیش توضیح دادم هرچقذر تلاش کردم نمیتونم با شیر خودم سیرش کنم

توقع داشتم این مساله رو درک کنه و دیگه به روم نیاره چون فشار روانی زیادی این مساله برای من ایجاد کرده و از طرفی بچمم چند روزیه اعتصاب شیر کرده و کلا روزگار بهم زهر شده 



امروز ناهار دعوتش کردم که تنها نباشه از رو محبت،،، دید به بچم شیر خشک میدم گفت چرا شیر خودتو نمیدی بدوش و فلان گفتم من هفته پیش توضیح دادم دیگه شیرم رمقی نداره

شروع کرد به مقایسه من و با دختراش با فامیلش که یه دونه نوزاد شیر خشکی نداشتن و هی سرکوب سرکوفت من فقط تو خودم شکستم و سکوت کردم


تا اینکه رفت و من نتونستم دیگه با وجود مشکلات اضافی بچم این حرفارم تحمل کنم زدم زیر گریه

با شوهرم بحثم شد و زنگ زد مادرش گفت رفتارتون درست نیست براتون گفت چرا ‌و دیگه چرا مقایسه ش میکنید

اونم داد و بیداد کرد من دیگه خونتون نمیام

و بماند سایر دیالوگای رددبدل شده که تا اونجا پیش رقت که گفتن نمیخاستیم تورو برای بچمون بگیریم و اینا 



واقعا حالم بده بچه ها هیچکس درکم نمیکنه چقدر ای موضوع منو اذیت میکنه تهش طلبکارم میشن 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

 سلام  قدم نو رسبده مبارک تنها راهش بی تفاوتی توضیح نده والا بدتر میشه اوضاع زن تازه زایمان کرده همجوره تحت فشار نمیدونم چه افکاری مادر اذیت می‌کنند 

خداروشکر کن همسرت همین دو‌کلمه حرف بمادرش زده 

  اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی‌ شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد.  اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!

از همشون متنفرم حالا خودشون هیچ چرتی نیستنا فقط بخاطر ایراد گرفتن و ادمو آدم بده کردن مدام مشغول ... خوری و زر زدنن من ۶ ماهه زایمان کردم هرموقع یاد کاراشون میافتم سردرد میشم دیگه بماند بچه جاریم ۳ ماه از بچه من بزرگتره چقد این دوتا بچه رو مقایسه میکنن کاش. منم یه بار دعوام شه پاش از خونم بریده شه

خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل...

توخودت از مادر شوهرت بدتری که انقد قضیه رو بزرگش کردی 

به یه ورت باشه بابا حرف مردم 

والا کل فامیلای ما واسه شل و افتاده نشدن سینه بدون هیچ مشکلی شیرخشک میدن ناراحتی نداره که 

حسبی الله ❤
توخودت از مادر شوهرت بدتری که انقد قضیه رو بزرگش کردی به یه ورت باشه بابا حرف مردم والا کل فامیلای م ...

من ساکت بودم اون شروع کرد من هیچوقت همچین اجازه ای به خودم‌نمیدم‌در باره این چیزا کسی نظر بدم

خودشون ۴ اا زاییدن مگه زن‌نیستن نمیفهمن این‌چیزا و

نه دوران اینا انقد فشار روحی نبود بعد هر بلایی سرشون اومد میگفتن زن محتاج ال بل افکار قدیمی 

بهترین دوران با این حرفا خراب نکن 


  اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی‌ شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد.  اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!
نه دوران اینا انقد فشار روحی نبود بعد هر بلایی سرشون اومد میگفتن زن محتاج ال بل افکار قدیمی بهترین د ...

میگه شوهرت شده حمالت همش بچه دستشه

منم گفتم زندگی‌مشترک‌اسمش روشه من امتظار دارم باید کمکم کنه

وای چقدردرکت کردم وچقددردناک این حرفامنم بچم۱۰روزشه شیرخودمومیدم امامادرشوهرم میادمیره به شوهرم میگه بچت گشنس زنت شیرنداره وفلان من میبرمش شیرخشک مزگیدم ازدرمانگاه براش درحالیکه اگه چیزی بخورم قشنگ توطول روزباشیرم۳ساعت خوابه حالاهمین خانوم روزی هزاربارنعل ونفرین جاریمومیکردکه عرضه نداشت شیربده بچشوشیرخشکی کردبه شوهرم گفتم مامانت مشکلش چیه واقعامن شیرخودمه بزورمیخوادبچه روشیرخشکی کنه اون شیرخشکی بودنعل ونفرینش میکرد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792