یه بحثی بین من وخانواده شوهرم پیش اومدخواهرشوهرم خیلی بهم توهین کردهزارتاحرف بدبهم زددروغ گذاشت دهنم وشوهرم بااینکه دونست الکی تهمت میزنه ساکت موندازم دفاع نکردمنم چندروزبه خاطراینکه شوهرم ازم دفاع نکردباهاش بحث داشتم بااینکه دفاع نکردیکمی هم طرف اوناروگرفت منم رفتم قهرنزاشت یک روزبگذره اومدمعذرت خواهی منم ازش قول گرفتم ازاین به بعداگه چیزی شدفهمیدمقصرمن نبستم طرفموبگیره وقتی برگشتیم گفتم یه استوری عاشقانه بزارکه بفهمن دوسم داری اخه میگفتن اون تورونمیخواداونم باهزاربدبختی وقهرکردن گذاشت انگارازشون میترسیدیاغرورش له میشدبزارا
حالابعدیه روزگذشتن ازاستوریه عاشقانه یع استوری گذاشته من دیگه ترس ازدست دادنتوندارم نمیترسم تنهایی جلوبرم خواهرشوهرمم زیرپستش قلب گذاشته بهش میگم میگه منظورم رفیقامه امااین چجوراستوریه النن انگاربرامن گذاشته خواهرشوهرمم باقلب گذاشتن نشون داده دلم خنک شده
ازسرشبه دارم گریه میکنم این مردهیچ وقت برام پناه نشده
زندگیم جوری شده که نه راه پس دارم نه راه پیش
نمبدونم چطوری باهاش رفتارکنم دلم داره اتیش میگیده
کسی نیست
تایپک های من خارداره کسی نمیاد
چیکارکنم خدا
یبار خواهرشوهرم ب من و دخترم فحش داد و شروع کرد ب داد و بیداد
حتی پاشد منو بزنه و پدرشوهرم جلوش رو گرفت...خداشاهده شوهرم عین بز وایساده بود نگاه میکرد
حق با من بود ولی از این حجم بیشعوری دهنم باز مونده بود و نمیتونستم از خودم دفاع کنم
اما از اون موقع یاد گرفتم جلوشون وایسم.خودم از خودم دفاع کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
