من یدونه دوست صمیمی بیشتر ندارم که از اون میخواستم بگیرم بقیه دوستامم نهایتا سه تا دارم دیگه که صمیمی نیستم در این حد باهاشون که اصلا جشن هاشون رو نمیتونم برم یه بیرون هم بزور
کلی استرس و خجالت باید بکشم وقتی جشن دعوتم میکنن
حالم خیلی بدهه مادر آدم که از بچگی حمایتت نکرده باشه باهات یبارم وقت نگذرونده باشه همیشه ام بگه نونم زیاده برات بخرم چیکار کنم اصلا هیچی از زنانگی نفهمیدم تا وقتی که خودم یاد گرفتم
موهامو از ته میزدن که نخوان شونه کنن چقد دلم پرههه چقدررر