من مادرم و چندین تا از خاله هام رفتن مسافرت و فقط با پدرم خونه تنهام
و فقط دوتا از خاله هام نرفتن مسافرت
امروز پدرم غذا درست کردن بود اما بسیار سفت و کلا جوری بود که دلم نمیخواست یکم هم بخورم
تا اینکه خالم زنگ زد گفت غذا برات کنار گذاشتم حتما بیا ببر
و متاسفانه بابام دستش بند بود نتونست بره به خالم گفتم خودم میام غذا رو میبرم پیاده
وقتی آماده شدم که از خونه بزنم بیرون دیدم خالم دم در وایساده خودش غذا رو آورده😍
وای با سالاد و لیمو و ته دیگ و..
از ته دلم بابت داشتن همچین خاله ای خوشحالم:)🤍