کاری به اون خانم ندارم
من طبقه ی بالای مادرشوهر بودم
خانم خونه رو گذاشته بود واسه فروش من تنها خواسته ای داشتم این بود اگه کسی خواست بیاد خونه رو ببینه دو ساعت قبل به من خبر بدید
باردارم بودم ماه های آخر
استراحت مطلق که فقط زایمان زودرس نشم
هر کی زنگ میزد مادرشوهرم میگفت بفرمایید
حتی تلفن میزدن میگفت همین الان بیاین