بچه ها ۳ شنبه خواهرشوهرم با گوشی شوهرش زنگ‌زد ب شوهرم که اره گوشیم خراب شده و فردا میریم خونه ی مادرشوهرم با شوهرش . خونه ی مادر شوهرش ۴ ساعت فاصله داره با خونش خلاصه شوهره ساده ی من زنگ میزد ب شوهرش ک رسیدی یا ن. هوا گرمه؟ بعد صبح بهش زنگ‌زد گف گوشی رو از تعمیر گرفتید یا ن چون نمیتونس ب خاهرش بزنگه خلاصه دامادشون گف اره صبح اومدیم و گوشیش تعمیره از حافظه ی گوشیه و ...
بقیشو تایپ کردم زود میذارم توو نظرات
خلاصه عمه ی شوهرم از کربلا اومده خونش تهرانه اما اومده بود شهرستان ک اینجا ولیمه بده ۴ شنبه منو همسرم گفتیم بریم بهش سر بزنیم چون عمش خونه ی خواهرش اومده . گفتم بریم اول خونه ی خواهرت ببینیم اگ اونم میاد با ما بیاد بره چون گوشیش خرابه خاموشه .آق رفتیم در زدیم داخل رفتیم یهو خواهرش گف گوشیم خراب نیس خونه مادر شوهرمم نرفته بودیم آقا منو دیدی شوک شدم
نفهمیدم چی شد خلاصه تر میگفتی
بعنی حرف هاش دروغ بود
خب منظورش چی بود از این کارا؟
چرا دروغ گفته پ..مردم مریضن
چرا دروغ گفته خب
چون دو تا سقط داشته جفتمون تحت نظرِ یه پزشکیم گف امپول زده دکتر بهم تا چند روز باید گوشی رو خاموش میکردم گفتم بهتون میریم خونه ی مادرشوهرم چون ۳ روز باید قرنطینه بودم! بعدم ۱۴ روز نباید برم بیرون از خونه! خیلی ناااراحت شدم مگه من میخواسم برم توو خونش بشینم ک اونجور مارو پیچونده و شوهرشم قشنگ پشت دروغاش. انقد حالم بد شد ب شوهرم گفتم پاشو بریم دیره. اومدیم بیرون یهو شوهرش گف حواستون باشه ها کسی نمیدونه دقیقا با این لحن گفتم ما ب کسی نمیگیم خلاصه پیش عمل رفتیم کادو داد گف یکیشو ب خاهر شوهرم بدم دم درشون زنگ ب شوهرش زدیم بیاد بگیره ببره اومد پایین آقا بمن سلام نداد و گرفت ورف خدا شاهده پا اینکارو میکردیم الان صغری کبری میچید
چقدر تماس دارین با هم
یکم زیادی نزدیکین
حالا چرا دروغ
این لوپرومر گفته بود زده پریود نمیشه گف چن ماه چهارشنبه ی دو هفته پیش گف دکتر رفتم گف برو پریود شدید اقدام کن امروز میگه دکتر گف لک دیدی بیا امپول بزنم سه تومن بود گفتم خب اسمش چیه گف نمیدونم ک توو مطب زد. خب زن حسابی میدونی سه تومنه بعد اسمشو نمیگی بعد چقد دروغ اخه خب بگو دلم‌نمیخاد بگم بعد منه ساده همه چیم کف دسشه
من جات بودم خیلی واسم مهم نبود
من درک میکنم خب نمیخواسته کسی بدونه هی پیگیری کنه
ولی دروغ بدی گفته
من شهره غریبم اینم نزدیک خونه ماست حالا توقع همه چی از ما داره یبار تهران رفتیم توو راه زنگ زد ب همسرم. گفت توو راهیم داشت سکته میکرد ک چرا بمن نگفتید! اصلا کار ب هیچی ندارم فقط اونجا ک قشنگ گف دروغ گفته حالم بد شد بعد منه خر ب همسرم میخاسم بگم الان دسشون خالیه ده تومن تو بده یکم شوهرش بذاره براش گوشی بخرن حالم از سادگیمون بهم خورد
