داریم جدا میشیم الان ولی باز هروقت یادم میفته اعصابم خورد میشه باز...رفتارهای سمی رفته بودیم محضر مهریرو ببخشیم بعد اینهمه دعوا و ...ک اونهمه جلو همه بهش گفتم خسیس بعد اونهنه ماجرا تو محضر منشی برگشت گفت اقای فلانی کارتت موجودی نداره برگشت ب من گفت کارت داری گفتم الکی نه نیاوردم پول نقد دارم،بعد دوستش محضرو حساب کرد اومدیم بیرون جلو مغازه یه تراول از جیبش دراورده برگشته ب من میگه گفتی پول نقد داری چقدر داری بده یه شیرکاکایو کیک بگیرم بخوریم😑