دختر فامیلمون حدود ۳۰ سالشه بعد اومدن خونه مامانم اینا با شوهرش که بچه ندارن
خلاصه اومدن شب نشینی بعد دیدم زنه هی کلاس الکی میاد هی خودشو به شوهرش میماله منم چیزی نگفتم بابام گفت اقا علی زنت خیلی دوستت داره ها
بعد زنه برگشت گفت وا خب شوهرمه دیگه این سوالیه
بعد منو مامانمو بابامو شوهرش یهو زدیم خنده بعد دیدم زنه ناراحت شده چیزی نگفت
بعد داشتن میرفتن من به شوخی گفتم زندگیتون پایدار باشه یهو دیدم داره فحشم میده که رسید به مامانم دیگه کنترلم خارح شد منم فحشش دادم مامانشو که دیگه مارو جدا کردن و رفتن واقعا مگه من چی گفتم اصلا جنبه نذاره این زن من موندم شوهرش چیکار میکنه از دستش والا