با وجود شماها خیلی بهتر شدم
میدونید نتونستم از رابطه ام بیام بیرون ولی تونستم بجای اینکه تا ساعت سه بیدار باشم و منتظر باشم الان نهایتا تا یک بیدارم
مثل خودش باهاش رفتار میکنم
دیگه اونقدر که باید قربون صدقه نمیرم
اگه هم برم از روی عادته
دیگه کمتر زنگ میزنم
دارم به نبودنش عادت میکنم
نرفتم طلا بفروشم
برای دل خودم میخوام آشپزی یاد بگیرم نه اون
دارم شروع میکنم به ورزش
سعی میکنم بجای اینکه همون دقیقا اول سین کنم حداقل نیم ساعت یا یکساعت دیر سین کنم
نمیدونم قراره چی بشه
درسته افسرده تر شدم ولی از یه طرف خوشحالم
خیلی سخته طرفت به روز آدم عاشق باشه یه روز یه غریبه
روز سه شنبه میخواستم کات کنم گفتم شبکه اومد تمومش میکنم
همون روز عصرش زنگم زد که خیلی دلم برات تنگ شده بخاطرت کارما تعطیل کردم و همه را پیچوندم (منظورش خانواده اش بود)که بیام ببینمت
نمیدونم راست گفت با نه ولی جلوی کاتما گرفت
دعا کنید همه چی درست بشه تمام جونیم رفت
دارم دق میکنما ولی ...💔